احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مجازات میشم به جرم جدایی / کجایی که بغضم داره سنگ میشهالان چند وقته چشاتو ندیدم / عزیزم نمی گی دلم تنگ میشهجهان خیس میشه تو چشمای خشکم / دلم تنگ میشه واسه خنده هامونیه جوری بهت دل سپردم که گاهی / دلم تنگ میشه واسه هردوتامونهوا حال میده واسه گریه کردن / شب و خیابابون و غرق سکوتهچقد با شکوهه همین گریه / وقتی تصور کنی خدا روبروتههوا حال میده واسه بی قراری / که یک لحظه بغضت رو تنها نزاریکه آروم بشینی یه گوشه بباری / که یادت بیاری اونو نداری♫♫♫بهم ریختم مثه دریا زمانی / که موج و به کام خودش زهر کردهبهم ریختم مثه آتشفشانی / که با هرچی غیر خودش قهر کردهمیگن عاشقا بارون و دوست دارن / ولی من یه چیزی رو هیچ وقت نگفتمچه بارون بباره چه بارون نباره / با هر اتفاقی بیادت می افتمهوا حال میده واسه گریه کردن / شب و خیابابون و غرق سکوتهچقد با شکوهه همین گریه / وقتی تصور کنی خدا روبروتههوا حال میده واسه بی قراری / که یک لحظه بغضت رو تنها نزاریکه آروم بشینی یه گوشه بباری / که یادت بیاری اونو نداریترانه سرا : پویا بیاتیدانلود - حجم 5.31 مگابایتقشنگی آهنگ : 84%
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۳
ehsas nevis
امروز صبح بلند شدم رفتم دانشگاه ، جایی که همیشه از خودم میپرسم "من چرا اومدم اینجا " رفتم بدهی خودمو بدم بعد 3 ساعت راه رفتم تو اتاق مالی یارو میگفت بازم باید پول بدی !!!!این که تا دیروز میگفت همین قدر کافیه ...واقعا عجب آدمی بود ....     یه ربع داشت درباره این چرتو پرتا نطق میکرد !!!بهش گفتم چرا با احساست یه جون بازی میکنی ؟بیماری ؟گفت تو هنوز یاد نگرفتی با یکی که کار داری چطور حرف بزنی !!! منم گفتم شما هم فقط اینو انو اذیت کن (نمیدونم چرا از چشم چپم اشک میومد اصلا گریم نگرفته بود فقط چشم چپم اشک میومد ) سرتونو درد نیارم اون لحظه حس بدی داشتم مثل این که دارم با یه خرس کشتی میگرفتم. خدایش اینا چرا اذیت میکنن ؟؟؟؟بگذریم رفتم بالا خره انتخاب واحد کردم - رفتم اصلاح کنم ، همه موهامو کوتاه کردم تازه متوجه شدم که جلوی موهام ریخته !!! حس بدی بوود ولی یه جون بیست ساله همین اتفاق واسه هر کسی میتونه بیوفته نمیشه جلشو گرفت تو همین بین بود که یه اگهی دیدم همون روز دست به کار شدم. تماس گرفتم رفتم یارو حرفشو زد قرار شد یه نرم افزار شرکتی رو بازار یابی کنم. نمیدونم چرا همه کارا که ادم میره دنبالش دلخواه نیست ؟زندگی مجبور کرده مارو تلاش کنیم ولی نمیدونم چرا این تلاشا همیشه رو هواست یعنی نمیشه یه کاری داشت منظم باشه ، ازش لذت ببری ، به درست هم لطمه نزنه !!!!بگذریم امروز خیلی سخت بود ....شاید هم من سختش میگیرم - زندگی که هیشکی آدمو نمی فهمه واسه همون یه جوون واسه تخلیه احساساتش باید اینطوری بنویسه هعی خدایا دمت گرم که همیشه پشتمی ....ولی تا کی ادامه داره ؟؟؟؟   خب شخصیت اول سریال زندگی من باید تا کی مفلوک باشه ؟امروز یه ایده جدید به زهنم زد که بیام و آهنگ های قشنگ رو معرفی کنم لطفا راهنماییم کنید.همیشه منتظرتونم ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۷
ehsas nevis
همیشه همه چیز اونطوری که فکر میکنی نیست.این یکی از تئوری های زندگیمه که خودم بهش رسیدم. و دوست دارم این طرز فکرمو با بقیه به اشتراک بزارم. اگه شما هم هر تئوریی داشتید برام بگید.یکی از مشکلاتی که گریبان گیر همه ما شده همین زود قضاوت کردنه خودمم میگما !!!!ما فقط داریم دنبال یکی میگردیم که درموردش نظر بدیم. خودمونم اصلا جنبه انتقاد نداریم ولی باید انتقاد بکنیم چون اصلا بدونه انتقاد چیزی جلو نمیره یه دنیا هست که با انتقاد ما روبه جلو میره ...فکر کنید مادرتون اومده توی در دانشگاه دنبالتون و شمارو بایه دختر جونی میبینه چه فکری میکنه ؟؟؟میسپارم به خودتون حالا بماند که اون دختره از شما آدرس میخواست..... هههپس انگار میشه این تئوری رو سرلوحه زندگی قرار داد.منتظر تئوری قشنگ شما هم هستم. این جملاتو من خودم بهشون رسیدم و حتا کوچکترینشون رو از جایی کپی نکردم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۶
ehsas nevis
سلام ...امروز مثل همیشه شروع شد تا اینکه صبح با اس ام اس بلند شدم یعنی کی بوود ؟از بانک بود که گفته پول برای شما واریز شده !!!    اه کاش اونی که میخواستم بود. لعنتی ...خب طبق معمول منتظر بودم تا ساعت 2 بشه بتونم دوستامو توی چت روم ببینم تا بتونم باهاشون دردو دل کنم. لعنت به این زندگی اخه با چه هدفی دارم زندگی میکنم ؟؟؟انقدر پشت سیستم بودم که حواسم نبود که نماز بخونم یعنی بودا ولی نمیدونم یه چیزی مانع میشد که از این ادم های مجازی دور بشم. خدایا همیشه پشتم بودی ولی هیچوقت شکر گذارت نبودم. از پشت سیستم بلند شدم باید میرفتم مراسم پدر بزرگ دوستم رفتم مراسمش جو خیلی سنگین بود. همه ناراحت بودن منم خیلی نارحت بودم هم واسه دوستم هم واسه کاپیتان پرسپولیس هادی نوروزی بیچاره ساعت 4 دیروز سکته کرده بوود فقط 30 سال داشت بیچاره زن و بچه هاش هعی ....اومدم خونه که فیلم سینمایی سر به مهر رو دیدم و خیلی دوست داشتم که این فیلمو ببینم از همه چیزش خوشم اومد تصمیم گرفتم منم مثل خانم حاتمی یه وبلاگی به اون صورت بنویسم و شروع کردم.من خیلی دوست دارم توی زندگیم پیشرفت کنم ولی همیشه انگار یه وزنه هایی به پام وصله شما هم اینجوری هستین ؟خیلی دوست دارم توی زندگی آدم خیلی خوبی باشم ولی همیشه بدم !!!!دوست دارم زندگیرو قشنگ ببینم ولی نمیتونم !!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۶
ehsas nevis
سلام ...امروز میخوام اولین احساس خودم توی فضای مجازی بنویسم. امروز 10 مهر ماه 1394 است. ساعت 21:00چرا احساس نویسی ؟خب در جواب این سوال باید بگم که خاطره نویسی بیخوده ، چون آدم خاطراتشو مینویسه و خاطره هیچوقت نمیتونه احساس ادمو توی لحظه بیان کنه ولی احساس نویسی همه چیزو توی خودش داره و آدمو سبک میکنه.این وبسایت چرا راه اندازی شد ؟من امروز داشتم فیلم سینمایی "سر به مهر" رو میدیدم که خانم لیلا حاتمی توش بازی میکرد رو مدیدم. من قبلا احساس نویسی میکردم ولی توی اون سریال دیدم و دوست داشتم که تجربش کنم. و به نظر من ایده جالبی بود اصلا به خاطر خانم حاتمی دارم از بلاگفا استفاده میکنم. این فیلم ساعت 20:30 دقیقه شبکه افق تموم شد.چه انتظراتی دارید ؟انتظار دارم نوشته هام خونده بشه ، دیده بشه ، با کسایی که در حال انجام این کارا هستن آشنا بشم. و لطفا اگه هر چند نظر های کوچیک دارین بگین شاید زندگیمون بهتر بشه بحث پایانی :دیگه سریع بریم کارمونو شروع کنیم واسم دعا کنین .......
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۸:۴۲
ehsas nevis