احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

سلام ... ممنونم بخاطر راهکار هایی که دادین ...توی صحبت های بعضی از شما به این اشاره شده بود که رابطه اینترتی انتها نداره ...من با خیلی ها توی اینترنت اشنا شدم ولی وابسته نشدم به نظر شما این متفاوت نیست ؟؟؟چون من دنیا خانوم رو توی رویام دیدم ؟؟؟ هعی ...دو روز پیش همه چیز تموم شد. جوابم رو گرفتم ...تموم شد ولی فراموش نشد ...یکی از دوستان توی نظرات گفته بود : فراموش کردنش سخته ولی سعیتو بکن !!! شاید از نظر شما من دیوونه شده باشم ...ولی نمیتونم به روی  چیزی که اتفاق افتاده چشم هامو ببندم  - من واقعا اون رو دیده بودم !!!یه حس خوبی دارم ... مثل این میمونه که روی چمن سرد دراز کشیدم و دارم به آسمون نگاه میکنم ...یه حالیه که همه دورت هستن ولی کسی نیست !!!حالم خیلی خوبه  - ولی خوشحال نیستمتوی همه متن هایی که نوشتم اینجوریه  به نظر که من آدم خوبم ...نه !!! بعضی وقتا کارایی که نباید رو انجام دادم و ...همیشه همینجور بودم - شاید اگه یکم ... شاید ... بزارین یه مثال بزنم :من موقع امتحان های پایان ترم  توی یه روز 2 تا درس داشتم ...من سه روز قبلش یک دقیقه هم نخوابیده بودم !!!امتحان اولی مون خوندنی بود ( مدیریت اقتصاد ) خیلی هم فرار بود و فقط بینشون 2 ساعت وقت داشتیم ، واسه یه امتحان سخت محاسباتی دیگه ... ( ترمو دینامیک 2 )بین امتحانا من میرم توی یه کلاس و اونجا میشینم میخونم و هیچکس هم حق تو اومدن رو نداشت ( خلاف مقرارت بود )یکی از دوستام اومد تا ازم سوال بپرسه من ... (انصافا حل کردن هر سوالش 20 دقیقه وقت میگرفت )با کمال احترام پرتش کردم از اکلاس بیرون - رفت و برگشت !!!عصبانی شدم ... دیدم  رفته واسم از بوفه چایی خریده و یه چنتایی کیک ... باصدای آروم بهم گفت بین دوتا امتحان بخور تا استرس نگیری ، توباید خودتو تقویت کنی ...حتما فکر میکنین با دیدن این صحنه اشک توی چشمام حلقه بست و گفتم بیا واست سوالو حل کنم ؟؟؟بهش گفتم برو بیرون باو حوصلتو ندارم ... نمیخورم ... کشتین مارو !!! ( 3 روز نخوابیده بودم خیلی کم حوصله بودم حوصله خودم رو هم نداشتم )وسایلی که گرفته بود رو گذاشت و گفت فقط بخورشون ... رفت. ( 6 سال ازم بزرگتر بود )نمره ها اومد :ترمودینامیک 18مدیریت اقتصاد 20ولی یه درسی رو افتادم که توی واحد هام نبود !!!درسته من رفاقت رو افتاد - معرفت رو افتادم  و ...با این که بعد امتحان ازش معذرت خواستم و مطمئنم که همون موقعی که سرش داد میزدم من بخشیده بود ولی ...خودم از خوم متنفرم ... حالا دنیا خانوم که یکی دیگه هست !!!من خوب نیستم ...همیشه اگه به مشکلاتتون نگاه کنین متوجه میشین که اکثرشون رو خودتون رقم زدین ...ولی یه عادتی که داریم اینه که میخوایم بندازیم تقصیر اینو اون ...مشکل کسی نیست فقط منم ...یا مهدی ...
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۹
ehsas nevis
چرا انقدر ناامیدی ؟؟؟ واقعا چرا !!!خیلی از نظرات چه خصوصی چه عمومی منو تشویق میکنن که امید داشته باشم !!!امروز داشتم یه چیزی رو نگاه میکردم که خیلی بهم امید داد ...داشتم پروژه های اولیه ام رو درباره کامپیوتر میدیم !!!   همه تو استعداد من مونده بودن یه بچه که میتونست طراحی وب کنه !!!ههه ...خیلی حس خوبی بود رفتم به روزایی که اصلا هیچی برام مهم نبود - فقط به کارایی که میکردم فکر میکردم - پروژه ها ، ایده ها ، خطا ها !!!روزایی بود که نمیتونستم - ولی انقدر تمرکز میکردم که موفق بشم.کاش اون روحیه رو الان داشتم - انگار اصلا من نبودم.کسی که 7 ساعت فقط داشت یه کار رو انجام میداد ولی خسته نمیشد - از جنس فولاد بود.وای عاشق اون روزام که پیشرفت کردم و وبسایت راه اندازی کردم - بهترین روز زندگیم ...نمیدونم چرا بعد از موفقیت با سر میخورم زمین ...چرا ناامیدم ؟؟؟فکر کنم من قبلا خیلی موفق بودم ولی به یه دلایلی نتونسم موفقیت ام رو ادامه بدم - امیدم رو از دست دادم ...جدیدا هم با یه شرایطی روبه رو شدم که این اتیش رو شعله ور تر میکنه... انقدر گفتم که دیگه خسته شدین !!!گاهی وقتا میخوام رها شم از همه چیز ...کاش میشد چیزایی رو میخوای نگه داری - چیزایی رو هم که نمیخوای از ذهنت پاک کنی ...امشب چیزی نداشتم که بگم.انقدر هم از درد و نا امیدی .... گفتم - حالم داره از خودم بهم میخوره.نمیدونم امشب چی گفتم یعنی همش میخواستم بنویسم ولی هیچی به ذهنم نمیرسه ...احساس هم مثل خودم امیدشو از دست داده نمیتونه بنویسه ...دو روز دیگه سالگرد مرتضی پاشاییه ...وای امروز هم سالگرد یه جون 17 ساله بود ...چهار سال پیش سکته کرد و فوت شد.هعی ...همیشه تلخ میشه ...ممنون میشم یه فاتحه بخونین واسه همه کسایی که تو امروز فوت شدن ممنونیا مهدی ...پی نوشت : از این به بعد پست ها با یه سایز بزرگتر نوشته میشن
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۰
ehsas nevis
سلام ... ببخشید بعضی وقتا نمیتونم اونجوری که شایسته شماست ، کلمات رو کنار هم دیگه بچینم ...فردا روزیه که وقتی به پشتت نگاه میکنی میفهمی که نصف بهترین فصل سال گذشته ...قبل از این نوشته یه پست نوشته بودم که غمگین بود - کلا پاکش کردم ...چرا حال خودم بده شمارو درگیرش کنم ؟؟؟بیاین با هم بخندیم !!!بیاین اینبار به دردهامون بخندیم - ببنینیم که چقدر کوچیک و نابود میشن ...  یبار امتحان کنید لطفا ( زیاد موارد رو جدی نگیرین فقط جنبه طنز داره )بیاین با هم بخندیم به اون کسی که 4 سال منو نفهمید !!!  بیاین باهم بخندیم به روز هایی که دوستش داشتم ولی دوسم نداشت !!!بیاین باهم بخندیم به کسی که لیاقت منو نداشت !!!  بیاین بخندیم به کسی که حالا بدونه من تنهاست ...بیاین بخندیم به کسی که خوشبختی رو فقط توی اسکناس های توی جیبش میدید ...بیاین بخندیم به کسی که روز تولدش رو بدترین روز عمرش میدونه ...بیاین بخندیم به همه کسایی که مارو مسخره میکنن ...بیاین بخنیدم به کسایی که مارو قبول ندارن ولی دوستمون دارن !!!بیاین توی بدترین لحظه زندگیتون بخندین !!!بیاین بخندین به اون روزی که دارین خودکشی میکنین و کسی دورتون نیست !!!بیاین بخندین به دانشجویی که از صبح تا شب باید درس بخونه یعدش میاد خونه و تازه باید ظرف بشوره !!!بیاین بخندیم به جوونی که بجای سرچ کردن و یاد گرفتن غذا ، داره توی اینترنت از احساسش مینویسه !!!بیاین بخندیم به مردی که خونرو جارو میکنه !!!بیاین بخندیم به روزای امتحان که تا صبح خواب نداشتیم و فقط میخوندیم ...بیاین بخندیم به کنکور که فکر میکنه شاخه !!! ولی خودش میدونه که هیچی نیست !!!بیاین بخندیم به دانشگاه آزاد که اسلامیه !!!بیاین بخندیم به گلوله برفی که از دور میاد و میخوره بهتون ...بیاین بخندیم به آدم برفی هایی که اصلا خوب در نمیان ....بیاین بخنیدن به سه نقطه هایی که اصلا نمیدونم چرا میزارم !!!بیاین بخندین به همین پست !!!  که اصلا نویسندشم نمیدونه داره چی میگه ...بیاین بخندیم به پستی که تکلیفش معلوم نیست که میخواد پاک بشه یا نه !!!بیاین بخندیم به پاییز که فکر میکنه تنهاست ...یه لبخند گنده بزنید - خواهش میکنم فقط یه خنده گنده به مشکلاتتون بزنین !!!بشینین و ببینین که چقدر از اندازشون کم میشه ...بیاین بشینیم و بخندیم به تمام درد های دنیا که کلا مسخره ان ...زندگی همین لبخندی هست که میزنین !!!همین لحظه - همین موقع که دارین این پست رو میخونین ...زندگی کنین ...  نه واسه دیگران ،  بلکه فقط واسه خودتون ...یا مهدی ...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۹
ehsas nevis