چند روز نبودم - یعنی دانشگاه بودم یعنی توی این سه روزی که نمیتونستم بنویسم انقدر اتفاق افتاد که زیاد شلوغش نمیکنم.اخه پست زیادم بدم - شکل خوبی پیدا نمیکنه - خب ...بگذریم ...یکشنبه بود. صبح داشتم سعی میکردم بلند شم برم دانشگاه که دیدم اعضای محترم خانواده دارن صحبت میکنن ... دعوا نیست !!! بهش میگن صحبت کردن با صدای بلند - نمیدونم هدف چی بود ...یکی بحث میکنه که به هدفی برسه ... خب اینا یه ربع بحث میکنن بعدا اون کارایی که نمیخواستن انجام بدن ( همون کاری که براش بحث میکردن ) رو انجام میدن !!!یعنی آدم تخریب میشه اینارو میبینه - خب بگذریم ...امروز میخوام در مورد پول بحث کنم ...مطمئنم زیاد جالب نمیشه واسه همون عنوان رو گذاشتم پول یک چون میخوام تو ورژن های بعدی بهترش کنم.بگذریم از حاشیه ...پول چیه ؟ پول خوبه ؟ پول همه چیزه ؟ اگه چقدر پول داشته باشیم موفقیم ؟ و...همیشه توی انشا باید انتخاب میکردیم که پول بهتره یا ثروت !!!الان ارزش علم اومده پایین یعنی جوری شده که پول شده همه چیز ...من همیشه برای شروع - موضوع رو به یه چیزی تشبیه میکنم - که هیچ فکری هم دربارش نشده ، ولی امیدوارم خوب دربیاد.میشه پول رو به جادو تشبیه کرد ...چرا جادو ؟؟؟ چون با پول میشه خیلی کار هارو انجام داد - یعنی میشه راحت بود ، آرامش داشت ، موفق بود ، تحصیل کرد ، زیبا شد و...ولی همیشه همه چیز رو نمیشه با جادو حل کرد !!! بعضی ها دوست دارن جادو گر قدرتمندی بشن برای همین پا میزارن روی دیگران ...واسه بعضی ها ممکنه جادو کردن حرکت دادن کره ماه باشه ولی واسه بعضی ها حرکت دادن سنگه ...کدوم فکر میکنن که موفق هستن ؟ هردو از زندگیشون راضی هستن ؟؟؟ بعضی ها به فرمول های جدیدی دست پیدا میکنن که بهش میگن فرمول های ممنوعه که استفاده از اونا جرمه - با این فرمول ها میشه جادوگر های مختلف رو کشت واسه مقاصد مختلف ...یعنی یه جوری تبدیل شده به یه جنون !!! بهش فکر کنین ... هدف مون از زندگی کردن چیه ؟ چرا درس میخونیم ؟ولی کاش میشد جادو رو از بین برد ...یعنی کاش میشد این عنصر رو از زندگی حذف کنیم ...بعد معیار هامون برای دوست داشتن دیگران تغییر میکرد - یعنی یه جوری شده خدایش که ادم حالش از خودش بهم میخوره ...بیچاره پدر ها ... یعنی نقش ساپورت کردن مارو بر عهده دارن یعنی اگرم نتونن جادو کنن !!! میشن ادم بد ... ههیعنی معیار دوست داشتن ما شده کاری که میتونن واسه ما انجام بدن !!!بهم میگه مرتضی با سعید رفاقت کن !!! میگم چرا ؟؟؟ میگه ادم بدردبخوریه ...معیارامون تغییر کرده - خدایش بیاین همو دوست داشته باشیم - نه بخاطر کاری که میخوایم برامون انجام بدن ... بخاطر خود خودمون ...هعی ...لعنت به دنیایی که جادوگر شدنش هم باید با رد شدن از دیگران همراه باشه - بیخیال من با همین سادگیم خوشحالم ...خدایا ... هر کاری بتونم انجام میدم تا یک نفر فقط یکنفر درست زندگی کنه ...چه زندگی عالی دارن این عشایر - بدونه هیچی دارن زندگی میکنن ... یعنی استرس براشون تعریف نشده ...خدایش چقدر خوبه که بجای فکر کردن به جیب مردم - به فکر دل مردم باشیم ...توی جامعه ای که حرف اولش پوله حرف اخرشم پول ....لعنت به من که انقدر کثیف فکر میکنم ... خدایا از اون بالا داری مارو میبین ؟؟؟ اگه میشه یه بارون بفرست ... نه از این بارون هایی که فقط مارو خیس میکنه ... نه !!! از اونایی بفرست که پاک کنه تمام بدیهامونو ... خدایا ممنونتم ... عاشقتم ....پی نوشت : درسته این پست قشنگ نبود. ولی یه مفاهیم ریزی داشت که دوست دارم به شما هم منتقل بشه !!!پست های این وبلاگ آموزشی یا کلی گویی درباره یه موضوع نیست - اینا حرفای دله ...نمیخوام به شما یاد بدم چجوری زندگی کنین !!! دارم میگم که دنیای که دور منه به این شکله !!!موفق باشین ...