احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

15 آبان - انرژی مثبت

جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ
امروز هم میخاستم مثل روز های قبل از غم بنویسیم ... غم ها و درد هایی که همیشه با خنده همراهه ...یبار یه استاد داشتیم که داشت برنامه نویسی یاد میداد داشت درباره باینری صحبت میکرد ( کاملا جدی )یک دفعه وسط کلاس خندیدم - قش قش قش  همه داشتن بهم نگاه میکردن استاد منو انداخت بیرون ...هیچکس نفهمید من چرا خندیدم !!!   یاد موقعی که داشتم با دوستم روی این موضوع کار میکردبم افتادم  - تا بفهمیم چی شده خیلی طول کشید !!!(من رشتم مکانیکه و توی واحد هامون برنامه نویسی داریم - من مطالعه زیاد داشتم درباره برنامه نویسی و ...    اطلاعاتم توی این زمینه اندازه بچه های کامپیوتره یعنی به اونا هم خیلی مشاوره می دادم )یاد اون موقع افتاده بودم که دوستم میگفت اه ه ه میزد توی سرش - داشتیم خل میشدیم بعد فهمیدیم کوچیکترین کاری رو که باید میکردیم ، نکردیم و اصلا به باینری ربطی نداشت استادش خیلی فهمیده بود - بهم داد بیست !!!توی اون روز فهمیدم که درد های قدیمی میتونه توی اینده به خنده دار ترین موضوع زندگی تبدیل بشه !!!یادم میاد توی یه سایتی نوشته بود : "تا وقتی که درد نکشین قدر سلامتی رو نمیدونین - تا توی نا آرامی زندگی نکنین هیچوقت مزه شیرین ارامش رو نمیفهمیم "کسی که دست نداره بهش دست بدین چقدر خوشحال میشه !!!ولی ما به داشتن یا نداشتنش اصلا فکر نمیکنیم !!!شاید 5 سال دیگه من به پست های قدیمیم نگاه کنم و بخندم!!!    شاید ...یکی از تئوری های زندگیم اینه که بعدا دربارش صحبت میکنم : "بهترین روز زندگی همون بدترین روزتونه"یعنی روزهای عادی هیچ معنی نمیده !!!روزای سخت هست که همیشه آدم بهش فکر میکنه و به خودش افتخار میکنه !!!توی این پست میخوام به چنتا از سوالاتون جواب بدم ...  شاید براتون جالب باشه میتونم بپرسم اون شخص کیه؟اسمش دنیاست - کسی بود که 4 سال فقط اس ام اس دادم بهش - جرات زنگ زدن نداشتم ... ( خودم ) چند وقت به چند وقت باید به این وب سر بزنیم ؟هر وقت دوست دارین - واسه من امار مهم نیست ، مهم اینه که با نوشتن احساسم احساس سبکی میکنم.پیام هایی که شما میفرستین لطف شما رو نشون میده ...   ممنون که انقدر به این وب لطف دارین و به پست های بی مقدار من ارزش میدین. ( خودم ) هدف از پست های دردناکت چیه ؟من نمیخوام کسی رو ناراحت کنم دارم از درد مینویسم چون بعضی وقتا احساس میکنم با نوشتنشون احساس میشه سبک شد.واسه همون به شکلی این درد هارو تغییر میدم.ممنون از همه شما که انقدر به من لطف دارین واقعا هیچ زبونی نیست که قدر ارزش های شمارو بدونه ...هیچ کلمه ای نیست که مهربانی شمارو جبران کنه !!!پس ببخشید ...موفق تر باشین ...یا مهدی ...

نظرات  (۵)

درسته. ولی بعضی روزا تو زندگی آدم هم هست که وقتی بهش فکر میکنی بدنت میلرزه و دوست نداری هیچ وقت به اون موقع برگردی.

آخ آخ خندیدن سر کلاسو نگو . اصن من انگار میرم کلاس فقط برا خندیدن :|
نمیدونم چرا. ولی به قول دوستام به جرز دیوارم میخندم. !!!!!
ولی نمیزارم زیاد معلما بفهمن.
پاسخ:
منم همینجور کلا کلاسو بهم ریختم ... نمیدونم چیکار کنم میخوام سنگین باشم ولی نمیشه خیلی بده ...
واقعن منم بعضی وقتا پیش میاد نشستم یدفعه خندم مییگیره بعد خواهرم بم میگه مگه دیونه شدی نمیدونه که من یاد خاطره ای میفتم حتی ممکنه تلخم باشه ولی ...
بلاخره اسی هم نتونستید بفهمید اون میخوادتون یا نه ولی بدون هر چی قسمت باشه همون میشه
هرچن گاهی خودم به این حرف گوش نمیدم
پاسخ:
من وسط خیابون هم اینجوری میشم !!! نمیدونم چیز پیچیده ای نیست ولی من پیچیده میبینمش - ادم باید یه حرکتی بکنه تا قسمت رقم بخوره همینجوری همه چیز اتفاق نمیافته موفق تر باشین
۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۸ عادل فنائی
سلام . . .
مطلبتون عینه واقعیته . فکر کنم سر همه پیش اومده . اگه یک کم فکر کنند می بینند که روزایی داشتند که به سختی گذرانده اند . غم خورده اند . خود خوری کرده اند . زمین را به آسمون دوخته اند . کاری کرده اند که کاری انجام نگیره ولی گرفته . مثلا همان شب های امتحان همه اش خودمونا سرزنش می کنیم خودمونا می زنیم تا شاید ادب بشیم که بابا درستا جلو جلو بخوان نزار بمونه شب امتحان تا این جوری خودتا بکشی . . . بالاخره هرجوری شده شب امتحان می گذره و چند روز بعد اون سرزنش ها و کتک ها فراموش میشه و امتحان بعدی تکرار قصه از نو . . . حالا که به اون زمونا فکر می کنم که تو خونه حکومت نظامی می کردم که کسی نباید تلوزیون باز کنه کسی نباید موسیقی گوش کنه . اصلا نباید کسی بباد و بره ! . . . چه قدر برام خنده دارمیشه . اون همه غم و غصه این قدر هم خنده داره والله . . . حالا این تجربه غمگین خنده دار منه هرکس خواست درس عبرت ازش بگیره و درس هایشا به شب امتحان موکول نکنه . می دانم که کسی عبرت نمی گیره ها . آخه ما عادت کردیم که همه چیز را خودمان تجربه کنیم . نمی توانیم از تجربه رایگان دیگران استفاده کنیم ! متاسفانـــــــــــــــــــــــــه ! . . .
در پناه حق تعالی . .
لبیک یا مهدی ( عج ) . . .
پاسخ:
افرین همیشه ادم میگه تو طول ترم چه کار میکردیم ؟؟؟ واقعا همیشه اینو میگیم که از ترم بعد !!! من توی خونه تنهام ... واقعا هیچکس عبرت نمیگیره !!! امیدوارم این حرفا بتونه مشکل یه نفر فقط یه نفر رو حل کنه ممنون استاد موفق تر باشین ... یا مهدی ...
سلام

ممنون که به وبم سرزدی وبت خیلی قشنگه
خوشحال میشم بازم به وبم بیای

یاعلی
پاسخ:
حتما یا مهدی
سلام.
.
.
.
.
.
.
واقعا نمیدونم دلیلش چیه که وقتی وباگ شما رو دیدم و مطالبش رو خوندم بغض کردم و اشکم جاری شد.موفق باشید.
پاسخ:
ممنون - ببخشید که ناراحتتون کردم موفق باشین یا مهدی