احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

13 بهمن - دنیای من ...

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ق.ظ
سلام ...یکم حال این روزام بهم ریخته ...یه حسی مثل ناراحتی ، خوشحالی ، نگرانی ، ترس ، پوچی  رودارم !!!کاش میشد حس رو با کلمات منتقل کرد.زندگی من از فیلم ها هم مسخره تر شده ...همیشه به خودم میگم کاش همچین اتفاقی نمی افتاد ...ببخشید گیجتون کردم - بزارین از اول واستون تعریف کنم. از او اول اول ( لطفا بخونین تا راهنماییم کنین )ما چهار نفر بودیم ... اخ اخ ببخشید اشتباه شد البته توی پست های قبل یه اشاره هایی بهش کردم ولی اینجا میخوام بهتون به صورت کامل بگم لطفا هر دیدگاهی دارین بگین.من حدودا 4 سال پیش با یه دختر توی اینترنت آشنا شدم . اسمش دنیا بود. اوایل همه چیز خوب پیش میرفت و ...بعد یه مدتی من یه خواب دیدم ... توی اون خواب ازم دعوت کرده بود برم خونشون ( من هیچ اطلاعاتی ازش نداشتم ) توی اون خواب یه چیز هایی رو دیدم که توی واقعیت هیچ اشاره ای بهش نشده بود. انقدر همه چیز رو درست و دقیق پیش بینی کردم که دنیا کلا جوابمو نمیداد و مطمئن شده بود که من فامیلشونم !!!گفتم بهش خواب دیدم ولی باور نکرد - خوتون رو بزارین جای اون ، ادم باور نمیکنه دیگه ...روز ها داشت همینجور سپری میشد و من کنجکاو بودم که اون خوابی که دیدم دقیقا همین دنیا خانوم بود ؟تصمیم گرفتم که دوباره باهاش ارتباط برقرار کنم و حداقل ببینمش و بفهمم این دنیا همونی هست که توی خوابم دیدم !!!روزا ها همینجوری میگذشت و من تلاشمو میکردم . و از این متنفر بودم که بهم میگفت مزاحم نشو !!!واقعا هم مزاحم بودم ...گذشت و گذشت - مناسبت ها ، عید ، همینجوری  و تولدش سعی میکردم فراموشش نکنم.هیچوقت جرات نکردم بهش زنگ بزنم ...دلیلشم نمیدونم چرا ؟؟؟اسمشو خجالت نمیشه گذاشت چون توی دانشگاه مشکلی نداشتم شاید بخاطر این که نمیخواستم از دستش بدم ...همیشه از حرف زدن باهاش میترسیدم.4 سال گذشت ...فقط بخاطر اون تلگرام رو نصب کردم تا شاید بتونم فقط در حد یه سلام باهاش حرف بزنم.قطعا منو نمیشناسه - چی باید میگفتم ؟؟؟ واقعیت رو گفتم ، بهم گفت برو مزاحم نشو ... ( بلاک شدم )بعد یه مدتی وبلاگ رو راه اندازی کردم.توی یه پستی این مسئله رو مطرح کردم و خیلیا بهم پیام خصوصی دادن و خیلی بهم روحیه دادن که برو و زنگ بزن - موفق میشی ...من میدونستم که نمیتونم ولی رو اعتماد به نفسم کار کردم و زنگ زدم ...زنگ زدن من فقط تکلیف خودم رو روشن کرد.من نمیتونم ... واقعا چی باید میگفتم که من خواب شمارو دیدم ولی شمارو ندیدم ؟؟؟میخوام ببینمتون !!! اصلا من کیم ؟؟؟ دوست دارم !!!واقعا مسخره بود که بخوام توی تلفن قانعش کنم.پس در کمال شجاعت بیخیالش شدم !!!تا همین دیشب که گفتم از بلاک در اومدم - دنیا اول عکس خودش رو توی تلگرام نمیذاشت ولی دیشب دیدم عکسش رو گذاشته !!!چنتا هم گذاشته ...خیلی هیجان زده بودم چون میخواستم به سوالی که توی این چند سال داشتم برسم.وای خدا باورم نمیشه ، خودش بود !!! مگه میشه ؟؟؟باورتون میشه خودش بود ؟؟؟یعنی همونی بود که من توی خواب دیدم - یعنی خوابم کاملا درست بود از کسی هیچوقت ندیده بودمش ...بعد از اون زنگ زدن دیگه هیچ کاری نکردم تا این چند روزه که فهمیدم.این مسئله رو واسه هیچکس تعریف نکردم ...واقعا شما جای من باشین  چیکار میکنین ؟؟؟واقعا چیکار میکنین ؟؟؟لطفا توی نظرات به همین موضوع اشاره کنین ...ممنونم از همتون - خیلی بهم محبت دارین.یا مهدی ...

نظرات  (۱۱)

با این همه به نظرم الان که 4 سال گذشته این دنیا خانوم برای شما بیشتر از اون که باید پررنگ شده. شاید اگه بتونی ارتباطت رو حفظ کنی یا حداقل یه بار ببینیش همه چیز روال عادی پیدا کنه. شاید اصلا واقعا اونطوری نباشه که شما میپسندی(منظورم قیافه و صورت نیست) و بالاخره راهتو ازش جدا کنی!شاید از هم خوشتون بیاد و رابطتون رو اکی کنید پس اگه هنوز هم فکرتو مشغول میکنه ازش نگذر و روی ملاقاتتون کار کن حداقل یه بار برو و ببینش! صرفا ارتباط مجازی اشتباه محضه .شاید اون خواب یه نشونه بوده برای اینکه همه ی این اتفاقات بیوفته به هر حال"هیچ چیز اتفاقی نیست".
پاسخ:
واقعا هیچ چیز اتفاقی نیست ... همیشه سعی ام این بود که بتونم حداقل یبار ببینمش ولی ... حداقلش این بود که به سوال هایی که چهار سال فکرمو درگیر کرده بود میرسیدم. ولی نمیخواست !!! اجباری نیست که نمیخواست ... ممنون از کمکتون ... موفق تر ببینمتون یا مهدی ...
من واقعا گیج شدم....
جدا خوابشو دیدین؟؟
اینکه طی چهارسال فراموش نکردین خب عجیب نیس...اما دیدن خواب اونم اینجوری یجوریه که باید روش فکر کرد...خب مطمینا بی دلیل نبوده...
حس میکنم اینبار باید خیلی محتاط ترعمل کنین که دوباره بلاک نشین
پاسخ:
سلام دوست عزیز دلیلی نداره که دروغ بگم. هر کاری میکردم بلاک میشدم ممنون از کمکتون شاد باشین یا مهدی ...
من واقعا نمیدونم چی بگم. مگه میشه؟ مگه داریم اصن انقد دقیق؟؟!!!!!!
واقعا مگه چنین خواب دیدنایی هم وجود داره.
تو باورم نمیگنجه!!!!
خخخخ دارم کم کم ازتون میترسمااااا.

به نظرم زیاد نباید به روابط اینترنتی اعتماد کرد. من خودم به شخصه اصلا تو دنیای مجازی اعتماد نمیکنم.
بازم فکر کنید. هیچ کاری نشد نداره.
کاری که فکر میکنید درسته و عواقب بدی نداره انجام بدید.
همه چی ظاهر نیست. باطن آدماورو هم نمیشه تو فضای مجازی, فهمید.
پس ذهنتونو باز کنید.
پاسخ:
سلام ... خب بگنجه !!! هم شده هم داریم خودمم دارم از خودم میترسم ... ممنون بخاطر حرف هایی که زدین من خودم هم زیاد درگیر این چیزا نمیشم ... من اگه اون خواب رو نمیدیدم اصلا بهش فکر نمیکردم. ولی با این اتفاق هایی که افتاده بود - نمیتونستم بی تفاوت باشم حس کنجکاوی ادمو دیونه میکنه ... ممنون موفق تر ببینمتون ... یا مهدی ...
سلام.
خب منم واقعا نمی دونم چی باید بگم...
به نظرم این که خوابتون رو باور نمی کنه می شه بهش حق داد... مطمئنا این خواب رو دیدین ولی خب باورش سخته. خوابتون خاص بوده... زیادی هم غیر عادی...
خب بهتره باهاش منطقی حرف بزنید و از احساستون بگین...
نمی دونم... خودتون باید تصمیم بگیرید...

ان شاا... که هر چی به صلاحتونه پیش بیاد...
پاسخ:
سلام ... اره باورش خیلی سخته ... خوب نمیشه منطقی حرف زد - شاید من نمیتونم ... ممنون از کمکتون ... موفق تر باشین ... یا مهدی ...
سلام اپم خوشحال میشم بیای
پاسخ:
سلام حتما ... باعث افتخار منه ... موفق تر ببینمتون یا مهدی ...
چه جالب وهیجانی...!!!
هیچی با با بی خیالش بشو
اگه واقعا یه کوچولو تورو دوست میداشت اینجوری باهات برخورد نمیکرد...یعنی نمیگفت برو مزاحم نشو!!
پس به نظر من بهتره شما هم بیخیالش بشیدبرا همیشه...
سخته ولی سعیتونو بکنید
آخه این دوست داشتناودل بستنا ته نداره...


اینا نظر من بود امیدوارم از هیچ کدومش ناراحت نشید
پاسخ:
واقعا حرف دلمو زدین ... ممنون از کمکتون ... موفق تر ببینمتون یا مهدی ...
سلام مهربان ....
چه جالب پس دلیل اینکه گفته بودین از اسم دنیا خوشتون میاد این بوده!!!!
جالبه...
کسی خوابی ببینه و تعبیر بشه که شک ندارم همینطوره....
مثل خواب های خودم..
که البته بیشترشون خبر از مرگ افراد میدن. .
و حالا شما...
واقعا میخوایی بخاطره یه رابطه اینتر نتی و مجازی خودتون رو زجر بدین!!؟؟
خب اگه ایشون علاقه ای داشتن حتما جواب شما رو میدادن....
به نظره من اهل رویای غیر واقعی نباشید.....
شاید دیدن اون تو خواب شما و مطابقتش در دبیداری برای شما یه نشونه به حساب بیاد..
اما قطعا اینطور نیست ....
امیدوارم باعث رنجش خاطر شما نشده باشم .
موفق باشید.
پاسخ:
بله همین بوده ... نه چرا رنجش خاطر !!! خیلی انرژی گرفتم از صحبت هاتون واقعا خیلی قشنگ گفتین که قطعا این خواب یه نشونه به حساب نمیاد ولی نمیتونستم ازش راحت بگذرم ... سعیم رو کردم تا .... بله درست میگین من نباید ذهنم رو بخاطر چیز های مجازی درگیر کنم ... اگه اون میخواست قطعا 4 سال طول نمیکشید ممنون از کمک بزرگی که کردین ... موفق تر ببینمتون ... با مهدی ...
سلااااام
عجب!!!!؟؟؟؟
جلل خالقوالامن اگه جای شمابودم هنگ میکردم
شرمنده من نظری دراین باره ندارم ولی امیدوارم هرتصمیمی میگیرین بهترین ودرست ترین باشه...
موفق باشین یاحق
پاسخ:
ممنون همین حضورتون بهم دلگرمی میده ... موفق تر باشین ... یا مهدی ...
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۱۱ ܓ✿ بنــده خــــدا ܓ✿
سلام بر شما ....

تو وبم ختم قرآن گذاشتم که به صورت یک هفته است ...

شاید خدا خواسته که بیام وبتون دعوتتون کنم ....

اگه خواستین به دعوت خدا لبیک بگین

و در این ختم پر برکت شرکت نمایین ...اگه خواستین اطلاع رسانی کنین

التماس دعا دارم از شما ..

یا علی مدد
سلام
ببخشید هر کاری کردم برا نوشته هاتون اظهار نظر نکنم نشد!
تو این مورد واقعا نتونستم جلو خودمو بگیرم
مگه میشه اصن؟؟؟ مگه داریم؟؟؟؟
چطور همچین چیزی ممکنه...!
پاسخ:
سلام ... -چرا اظهار نظر نکنین ؟؟؟ باعث خوشحالی منه که شما نوشته هام رو میخونین و واسه من ارزش قائل شدین و نظر گذاشتین ... ممنون خیلی ها همین جملرو گفتن ... حالا که شده و داریم !!! منم همیشه همین سوال رو از خودم میپرسم ولی اتفاق افتاده و نمیشه فراموش کرد. خودمم هر وقت بهش فکر میکنم تعجب میکنم. خیلی بیشتر از شما ... موفق تر ببینمتون ... یا مهدی ...
سلام خوبین؟
واااااااااای واقعا باور نکردنیه!!!!!!!!!
پاسخ:
سلام ممنون شما خوب هستین ؟؟؟ سفر خوب بود !!! خوشحالم که حالتون خوبه .... - چیزی ندارم بگم ... موفق تر ببینمتون یا مهدی ...