احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

۴۵ مطلب با موضوع «احساس های نوشته شده» ثبت شده است

سلام ...یه تشکر بکنم از نظراتون - ممنونم اینم بگم که من توی پست قبلی نگفتم پول بده !!!  گفتم این پول نباید باعث بشه که همو فراموش کنیم - پاش برسه هممون پولو دوست داریم ...بگذریم ...امروز روز خوب و عالی بدونه اینترنت شروع شد ...یعنی اصلا پشت سیستم نرفتم - کاملا نرمال بود تا این که برای اولین بار توی این 8 شب رفتم مسجد - یعنی این روزا کلا هیچ نفهمیدم چطور 8 روز گذشت یه حسی بهم میگه خجالت بکش ...هعی ...بعضی وقتا از خودم بدم میاد !!!  ولی بعضی شبا نمیتونسم برم ...رفتم مسجد ...   چقدر مردم کم شدن توی مسجد !!!  همه هم سن بالا !!!پارسال خیلی بیشتر بودن ...   این صحنه رو دیدم بیشتر از خودم متنفر شدم - یعنی همه مثل من فکر میکنن ؟؟؟من توی روستا زندگی میکنم ولی انقدر هم روستا نیست که بگیم روستا !!!خیلی دوست داشتم یه روستا زندگی میکردم با بافت حیلی قدیمی ...اینو میخواستم بگم که یکی از اهالی روستا که توی مسجد بود شب قبلش که اومده بود مسجد - ریخته بودن خونش ازش دزدی کرده بودن !!!خدایا ...دزد هم دزدای قدیم ، توی روز های محرم ادم میره دزدی ؟اون از حادثه منا که این همه مردومو از مکه رفتن ترسوندن ...   اینم از مسجد رفتنمون !!!   خدایش داریم به کجا میریم ؟؟؟اون کسی هم که میگم ازش دزدی شده وضعیت مالی بدی داشت.من سعی میکنم اینجا کمتر از تلخی بنویسم ولی واقعا امشب خیلی تکون خوردم - همه چیز سینه زدن برای امام حسین نیست ...درک کردن محرم خیلی مهم تر از این حرفاست ...خب چی بگم ...   چی میتونم بگم ...   تلخی های این روزا توان صحبت کردن هم به ادم نمیده ...هدف هامون عوض شده - یعنی مورد داشتیم فقط واسه دیدن دخترا میرن مسجد !!!هعی ...امام حسن غریبه ...   اماممون مظلومه ...یکی از طنز نویسا درباره شبکه های اجتماعی یه صوت گذاشته بود - آخرش گفته بود دارم درد میکشم ...   میگفت دیگه قلمم به طنز نمیره ...این سینه من درد داره ...هممون داریم یه کارایی میکنیم که میدونیم درست نیست ولی انجامش میدیم ( توی راس همشون خود من )لعنت به این زندگی که همه هدفا گم شده ...   چرا لعنت به زندگی ؟؟؟لعنت به کسایی که انسان بودن یادشون رفته ...بیاین هممون با کارمون به امامون احترام بزاریم نه سینه زدنمون !!!من دارم سعی میکنم. شما هم سعی کنین - میشه خوب بود فقط باید به کارامون فکر کنیم.خدایا بهم کمکم کن که دوباره از غم ننویسم - خدایا به هممون کمک کن ، بخدا هیچ کس گناه کردن رو دوست نداره - خدایا درونمون خوبی هست ...پس کمکمون که درونمون رو پیدا کنیم...خیلی حرفا توی این دلم مونده از ادم هایی که ...بعضی چیزا درد داره ...بیخیال موفق باشید
۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۹
ehsas nevis
چند روز نبودم - یعنی دانشگاه بودم یعنی توی این سه روزی که نمیتونستم بنویسم انقدر اتفاق افتاد که زیاد شلوغش نمیکنم.اخه پست زیادم بدم - شکل خوبی پیدا نمیکنه - خب ...بگذریم ...یکشنبه بود. صبح داشتم سعی میکردم بلند شم برم دانشگاه که دیدم اعضای محترم خانواده دارن صحبت میکنن ... دعوا نیست !!!  بهش میگن صحبت کردن با صدای بلند - نمیدونم هدف چی بود ...یکی بحث میکنه که به هدفی برسه ... خب اینا یه ربع بحث میکنن بعدا اون کارایی که نمیخواستن انجام بدن ( همون کاری که براش بحث میکردن ) رو انجام میدن !!!یعنی آدم تخریب میشه اینارو میبینه - خب بگذریم ...امروز میخوام در مورد پول بحث کنم ...مطمئنم زیاد جالب نمیشه واسه همون عنوان رو گذاشتم پول یک چون میخوام تو ورژن های بعدی بهترش کنم.بگذریم از حاشیه ...پول چیه ؟ پول خوبه ؟ پول همه چیزه ؟ اگه چقدر پول داشته باشیم موفقیم ؟ و...همیشه توی انشا باید انتخاب میکردیم که پول بهتره یا ثروت !!!الان ارزش علم اومده پایین یعنی جوری شده که پول شده همه چیز ...من همیشه برای شروع - موضوع رو به یه چیزی تشبیه میکنم - که هیچ فکری هم دربارش نشده ، ولی امیدوارم خوب دربیاد.میشه پول رو به جادو تشبیه کرد ...چرا جادو ؟؟؟  چون با پول میشه خیلی کار هارو انجام داد - یعنی میشه راحت بود ، آرامش داشت ، موفق بود ، تحصیل کرد ، زیبا شد و...ولی همیشه همه چیز رو نمیشه با جادو حل کرد !!!   بعضی ها دوست دارن جادو گر قدرتمندی بشن برای همین پا میزارن روی دیگران ...واسه بعضی ها ممکنه جادو کردن حرکت دادن کره ماه باشه ولی واسه بعضی ها حرکت دادن سنگه ...کدوم فکر میکنن که موفق هستن  ؟   هردو از زندگیشون راضی هستن ؟؟؟   بعضی ها به فرمول های جدیدی دست پیدا میکنن که بهش میگن فرمول های ممنوعه که استفاده از اونا جرمه - با این فرمول ها میشه جادوگر های مختلف رو کشت واسه مقاصد مختلف ...یعنی یه جوری تبدیل شده به یه جنون !!!   بهش فکر کنین ...  هدف مون از زندگی کردن چیه ؟   چرا درس میخونیم ؟ولی کاش میشد جادو رو از بین برد ...یعنی کاش میشد این عنصر رو از زندگی حذف کنیم ...بعد معیار هامون برای دوست داشتن دیگران تغییر میکرد - یعنی یه جوری شده خدایش که ادم حالش از خودش بهم میخوره ...بیچاره پدر ها ...   یعنی نقش ساپورت کردن مارو بر عهده دارن یعنی اگرم نتونن جادو کنن !!!   میشن ادم بد ...   ههیعنی معیار دوست داشتن ما شده کاری که میتونن واسه ما انجام بدن !!!بهم میگه مرتضی با سعید رفاقت کن !!! میگم چرا ؟؟؟ میگه ادم بدردبخوریه ...معیارامون تغییر کرده - خدایش بیاین همو دوست داشته باشیم - نه بخاطر کاری که میخوایم برامون انجام بدن ...  بخاطر خود خودمون ...هعی ...لعنت به دنیایی که جادوگر شدنش هم باید با رد شدن از دیگران همراه باشه - بیخیال من با همین سادگیم خوشحالم ...خدایا ... هر کاری بتونم انجام میدم تا یک نفر فقط یکنفر درست زندگی کنه ...چه زندگی عالی دارن این عشایر - بدونه هیچی دارن زندگی میکنن ...   یعنی استرس براشون تعریف نشده ...خدایش چقدر خوبه که بجای فکر کردن به جیب مردم - به فکر دل مردم باشیم ...توی جامعه ای که حرف اولش پوله حرف اخرشم پول ....لعنت به من که انقدر کثیف فکر میکنم ...   خدایا از اون بالا داری مارو میبین ؟؟؟    اگه میشه یه بارون بفرست ... نه از این بارون هایی که فقط مارو خیس میکنه ... نه !!!  از اونایی بفرست که پاک کنه تمام بدیهامونو ...   خدایا ممنونتم ...   عاشقتم ....پی نوشت : درسته این پست قشنگ نبود.  ولی یه مفاهیم ریزی داشت که دوست دارم به شما هم منتقل بشه !!!پست های این وبلاگ آموزشی یا کلی گویی درباره یه موضوع نیست - اینا حرفای دله ...نمیخوام به شما یاد بدم چجوری زندگی کنین !!!   دارم میگم که دنیای که دور منه به این شکله !!!موفق باشین ...
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۲
ehsas nevis
امروز قرار بود من برم ... هه ...چه خیال خامی - میخوام امروز درباره موفقیت حرف بزنم:توجه کردین که موفقیت سه حالت داره :1- موفقیت همراه با خوش شانسی 2- موفقیت3- موفقیت همراه با بد شانسی قطعا از عنوان این پست میشه فهمید که موفقیت من نوع سوم هست.حتما میپرسین چرا ؟؟؟من همیشه توی یه کاری موفق میشم یه اشکالی توش پیش میاد - یعنی نمیدونم توی اوج خوشحالی بدترین اتفاق واسم میوفته ...خب سرتونو درد نیارم - دیروز من با پدیده ای روبرو شدم که بهش میگن میگرنخب میگرن چیست ؟ سردرد شدید یعنی تا ادمو به غلط کردن نندازه ول کن نیست.عوامل به وجود آمدن میگرن ؟ بزارین اینجوری بگم که میگرن هوشمند ترین بیماریه یعنی حتی از آندروید هم هوشمند تره یه طوریه که اگه بیکار ترین آدم روی زمین باشی سراغت نمیاد ولی خدا اون روزو نیاره که کار داری...  جوری زمینت میزنه که ...مثال بارزش امتحانای پایان ترم دانشگاه هست - کاری ندارم که ممکنه موقع امتحان سر آدم درد بگیره ...   نه!!!یعنی امتحان های ساده بازده صد در صد دارم ولی خدا اون روزو نیاره که یه امتحان سخت دارم یا دوتا امتحان توی یه روز دارم ...اون روز بجای 24 ساعت ، 48 ساعت میشه یعنی یه چشمت اشک باید باشه یه چشمتم باید درس رو بفهمه - یعنی عذابی که توی این شرایط فرد تحمل میکنه قابل توصیف نیست. دوست ندارم حتی به اون لحظه فکر کنین - بعدا من یه عادت بدی که دارم اینه که از مسکن ها اصلا استفاده نمیکنم !!!یعنی تمیز سر درد رو حس میکنم با تمام سلول های بزرگو کوچیکم ...  بگذریمبه نظر من مزخرف ترین بیماری جهان همین میگرنه - یعنی سر درد خیلی بده امیدوارم قسمت شما نشه.امروز نتیجه گرفتم که موفقیت همیشه همراه با بد شانسیه ( برای من )ولی همیشه نباد بی انصاف بود - اتفاق های خوب هم آدم باید درنظر بگیره :1- من موفق شدم که برم ...2- من امروز دانشگاه نداشتم 3- امروز سرم درد گرفت یعنی تا دو هفته هیچ سر دردی ندارم تضمینی پس میشه نتیجه گرفت که موفقیت خوبه ...حتی اگه با بدشانسی همراه باشه - میتونست از این هم بدتر بشه ...ممنون از نظراتون ...واقعا بهم دلگرمی میده ممنونم .....
۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۳
ehsas nevis
روز خاصیه ...روزی که پرسپولیس اولین بازیشو بعد هادی نوروزی انجام میده ...هعی ...انگار همین دیروز بود که داشت واسه تیم بازی میکرد ....امروز پر از اتفاق های خاص بود واسه من - انگار دارم موفق میشم که فردا برم ...هعی ...خدایا ممنونم ازت ...نمازم رو هم دارم مرتب میخونم انگار انرژی های مثبت شما جواب داد ...ممنون از همتون که انقدر به من لطف دارین !!! حس که امروز دارم حس خالی ای هست - یعنی هیچ حسی ندارم ولی دوست داشتم این حس رو با شما به اشتراک بگذاریم.میدونین توی این شرایط چیکار میکنم که حالم خوبشه ؟ ( حتما امتحان کنین )سعی کنین توی هر روزی که حالتون خوب نیست خیال پردازی کنین ...اگر نوشته های قبلی رو بخونین میفهمین که من چقدر رویا پردازم - یعنی کل روز دارم فقط به رویا هام فکر میکنم.این هم بده هم خوب ...بگذریم - میخواستم بگم که هر وقت حالتون خوب نیست به سه کاری که میخواین توی لحظه انجام بدین فکر کنین ...مثلا من الان دوست دارم ...1. شب باشه توی آسمونه پر ستاره - و توی یه الاچیق کنار دریا باشم ، تنها بشینم و به اسمون نگاه کنم و ستاره هارو بشمرم و همینجور بمونم تا خوابم ببره ...صدای اهنگ مورد علاقم هم خیلی اروم پخش شه !!!2. با یه ماشین ( Golf GTI ) توی جاده ای حرکت کنم که کاملا خلوت باشه و بسیار زیبا باشه - اینم بگم که اهنگ مورد علاقم هم با صدای بلند پخش شه - همینجور فقط برم ...3. خیلی دوست دارم فوتبال بازی کنم توی یه ورزشگاه 100 هزار نفری - دروازبان باشم ( من عاشق دروازبانی ام ) وقتی این لیست رو از خودتون درست میکنین یه حس خوب تمام وجودتونو میگیره - خیلی خوبه ...یه لطفی کنین و توی نظرات اگه دوست دارین - سه تا از کارایی که دوست دارین توی لحظه انجام بدین رو بنویسین اگرم خجالت میکشین اسم خودتون رو وارد نکنین !!!همیشه توی آرامش باشین !!!
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۶
ehsas nevis
امروز من ... یه آخر هفنه میتونه چه شکلی باشه ؟برای همه یه اخر هفته میتونه با استراحت آرامش و همه چیزهای خوب همراه باشه ...یعنی اخر هفته من بلند شدن از خواب باخنده فامیل هست خدایا...  یه روز ادم میخواد با آرامش شروع بشه اونم که ...از بد شانسی من هیچکس هم تویه خونه نیست من باید ابنارو تحمل کنم !!!حس لیلا حاتمی رو دارم - حالا من باید کجا نماز میخوندم ؟؟؟وضوع گرفتن که با بدبختی باید برم توی این سرما بیرون - نماز هم باید یه اتاق خالی پیدا کنم اونجا بخونم ...اه کی میخواد زندگی من یکم ارامش توش باشه - پیش خودتون فکر میکنین که من زیادی حساسم - ولی یکم درک کنین که دیدن یه ادمی که از دیدنش لذت نمیبرین هر روز توی خونتون باشه !!!خدایا کی میشه من از دست این آدم های خجسته خلاص بشم !!!ادم میخواد تا پشت سیستم بشینه کلشون 24 ساعت توی لپ تاپه !!!خوب باید چی گفت به این ادم ها ؟؟؟   شما باشین چیکار میکنین ؟؟؟لعنتی هر چیزی ادم بدش میاد سرش میاد نمیدونم چه اسراریه که آدم هر هفته بیاد مهمونی - خوب این همه جا ادم باید هر هفته بیاد و آرامش دیگران رو بهم بزنه !!!بعضی از اوقات دلم میخواد برم یه جایی که هیچکس نباشه - سرد هم نباشه - از سرما بدم میاد - میخوام فقط آرامش داشته باشم دارم این پستو مینویسم هم حواسم به بیرونه - خدایا این چه آخر هفته ایه ؟؟؟نمیدونم بگذریم !!!خسته شدم از این روزای تکراری - کنکور دارم ولی اصلا نمیتونم توی این وضع بخونم - دعا کنین هفته بعد بتونم برم توی اون خونمون ...اونجا هیچکس نیست یه ارامشی هم همیشه هست - تا بتونم به درسام برسم - خدیا کی میخواد این دوران تموم بهشه ...برام دعا کنین که برم - از اینجا موندن خسته شدم .موفق باشید ....
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۴
ehsas nevis
سرم خیلی درد میکنه - یعنی داره منفجر میشه ولی میخوام این پست رو توی این شرایط بنویسم. امروز بالا خره فیلم سینمایی سر به مهر رو دیدم به اونایی که وبلاگ مینویسن این فیلم رو پیشنهاد میکنم فیلم قشنگیه !!!این فیلم عامل اصلی شد که من این وب رو راه اندازی کنم - خیلی قشنگ بوود حتما پیشنهاد میکنم ببینید امروز خیلی ها بهم لطف داشتند و بیشترین نظر هارو از زمان راه اندازی وبلاگ دریافت کردم - واقعا ممنونم ، نمیدونم دیگه چی بگم ...امشب میخواستم درباره اعتماد به نفس بنویسم ولی به دلیل سر در و این که اصلا خاطره روزانه نداشتم دیگه ادامه ندادم - شاید یه روز دیگه...امروز اولین روز محرم بود - به همه تسلیت میگم - امروز تصمیم گرفتم که دوباره نماز بخونم ولی امروز رو نخوندم فقط تصمیم گرفتم !!!من قبلا نماز میخوندم ولی فقط یه ماه - هیچوقت از یه ماه بیشتر نشد یا پام میشکست یا دستم میشکست اصلا یه جوری اعتماد به نفسم له میشد که دیگه نمیخوندم - واسم دعا کنین که بتونم بخونم ...    شما هم سعی کنین بخونین - احساس قشنگی به ادم میده ...ماه محرم ...هیچوقت شروعشو متوجه نمیشم یعنی الان هیچ حسی ندارم نسبت به دیروز ولی امروز با دیروز واسه خیلی فرق میکنه ...همیشه من محرم رو توی عاشورا فقط درک میکنم و تا میخوام توی حالش قرار بگیرم تموم میشه ...البته توی این یه ماه هر روزمون محرم بود واسه مسائلی که خودتون هم میدونین ( نگم بهتره  )هعی ...نمیدونم چرا بعضی چیزارو نمیتونم خوب درک کنم ...خدایا بهم کمک کن که بتونم درک خودمو درباره مسائل مختلف بالا ببرم.درباره آهنگ هم یکی از بچه ها نوشته بود که قبل محرم خودمو خفه میکنم تا محرم ...هعی ...   خوش به حال بقیه که اهنگ گوش میدن ...اهنگ های من که چهار فصل شده یعنی محرم و غیره محرم نداره همه روزا فقط دکلمه گوش میدم ( اگه گوش میدین توی نظرات معرفی کنید  )من ناراحت نیستم ولی - همه الان فکر میکنن که من داغون شدم که دارم از این اهنگا لذت میبرم ...  نه دکلمه ها قشنگن ...    به شما هم توصیعه میکنم.اینم بگم که من پست های خودمو مرور نمیکنم - املاء منم افتضاح هست - پس به بزرگواریتون ببخشید به امید فردایی پر از زیبایی ....
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۸
ehsas nevis
سلام ...میخواستم از درد بنویسم خیلی وقته میخوام یه موضوع درباره درد بنویسم ولی نمیتونم ...شاید دردی نداشته باشم که بشه نوشت - میخوام درباره دنیای که توش زندگی میکنم بنویسم.بزارین اینجوری شروع کنم که توی دنیای که من زندگی میکنم یه روز عادی چجوریه ...صبح از خواب بلند میشم صورتمو با اب صابون میشورم لباس های ورزشیم رو میپشم و 1 ساعت ورزش میکنم - توی این حال همه مردم رو میبینم که صبح دارن ورزش میکنن ( هیچکسی غمگین نیست  ) . یجوریه که انگار زندگی بدونه این ورزش اصلا شروع نمیشه !!! خوشحال و راضی میرم توی خونه - حموم میکنم به همه اعضای خانودم که با عشق دور میز صبحانه نشستند سلام میکنم . بعد از این که صبحانه خوردم میرم دانشگاه ...از خونه که میرم بیرون یکی رو میبینم که داره بلند بلند میخنده - با دیدن اون یه لبخند گنده ای روی صورتم میاد یعنی نمیشه صبحی شروع بشه و من با خنده شروعش نکنم. همه مردم دارن با عشق میرن سر کار همه عاشق کارشونن - عاشق زندگیشون (انگار همیشه عاشقن)همینجوری دارم به همه سلام میکنم بعد از رفتنم همه دارن از زیبایی و خوش اخلاقیم حرف میزنن ...اره درسته توی دنیای من همه خیابونا پر از ادمای شاد و خوشحاله - همه فقط یه بال کم دارن ، والا پرواز میکردند ...همه مغازه ها خوشحال و سرخوش ، از این که یه روز دیگه اومده و میتونن کار کنند شکر گذارن - هیچکسی بیکار نیست - هیچکسی غمگین نیست - خدایا ممنونم...بعد میرم توی مینی بوس راننده مینی بوس با لبخند تمام بهم میگه بیا تو عزیزم این مینی بوس بدونه تو حرکت نمیکنه !!!همه چیز دقیقا سر وقت اتفاق میوفته - یعنی هیچ چیز غیره منتظره نیست ...میرم سمت دانشگاه با آرامش تمام و بدونه بحثی راننده پولمو میگره و بقیشو بهم برمیگردونه و با جمله شگفت انگیز موفق باشی از من خداحافظی میکنه ...میرم سمت دانشگاه...  انقدر این مردم خوبن که دوست دارم بقیه مسیر دانشگاه رو پیاده برم - دارم قدم میزنم قطره های بارون میخوره توی صورتم - واااای خدا من بهترین و خوشبخت ترین ادم روی زمینم ...میرم تو دانشگاه اندازه استاد ها بهم احترام میزارن و همه دانشگاه منو دوست دارن یعنی نمیشه که حتی یک نفر هم بد منو بخواد ...میرم توی کلاسی که عاشقشم و درسی که فوق العادست و استادی که نگم بهتره ...  بهترین استاد دنیاست ...همه باهم توی یه سطح هستیم - توی دنیای که من زندگی میکنم فقر یه شوخیه خیلی بزرگه ...استاد بهم درس میده و با خودکاری که دارم نکاتشو یادداشت میکنم !!!همه مشتاق درس همه سوال میکنن تا بتونن از چیزی که هستن فرا تر برن ...بقیه در ادامه مطلب ...
۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۰
ehsas nevis
حال این روزای من به بمبست خورده ، بمبست اول رو توی اول تابستون تحمل کردم - یجورایی شدم مثل مایع (مایع بودن دلیل علمی نداره از خودم درآوردم) یعنی هر باری که به یه مانع برخورد میکنم سعی میکنم یجوری خودمو تغییر بدم و از اون مانع رد بشم - فکر کنم همه انسان ها مثل مایع داخل ظرف هستند ...از بیرون تکون های زیادی میاد ولی باید به کاسه بچسبی (کاسه زندگی) بعضی موقع ها هم باید یه مقداری از خودتو از دست بدی !!!بعضی مواقع باید سعی کنی به چیز که هستی قانع باشی و به هر شکلی که شده به خودت چیز رو اضافه نکنی (مایع) زیاد شدن خوب هست ولی نه به هر قیمتی ...هعی ...توی کاسه من ترک های زیادی هست - خداروشکر از این ترک ها هیچ آبی بیرون نمیریزه ، ولی یه ترسی برای من بوجود آورده ...ترسی واسه از دست دادن مایع درونم ( فرصت ها ) - همیشه حواسم به این ترک ها هست.کاش میشد یکی هم حواسش به ترک های ما بود. توی این دوره ای که ما زندگی میکنیم همه ترک دارن ترک های بزرگ ترک های کوچیک !!!جالبیش اینجاست که بعضی از ترک ها رو هیشکی نمیبینه - ولی این ترک ها از درون ادمو داغون میکنه ، این ترک ها بدتر از ترک هایی هست که دیده میشه اخه کسی نمیتونه این ترک هارو درمان کنه  چون اصلا دیده نمیشه ...بعضی ها ظرف های محکمی دارن - بعضی ها مایع قشنگی هستن - مایه گرانبها ، بعضی ها ...زندگی مثل یه کاسه هست ...این متن بالا رو نوشتم اصلا هیچ فکری هم درباره این که چی بشه نداشتم و فقط حسی نوشتم و هیچ نخوندمش ...این متن رو میتونین ادامه بدین و هرچی دوست داشتین بنویسین و ادامه بدین .خدایا واسه همه ادم های روی زمین حداقل هارو بده تا به بمبست نرسن ( بجز من - من نمیخوام )
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۵:۲۱
ehsas nevis
امروز اخرین روزه که باید توی خونه بمونم ...فردا باید برم دانشگاه و دلتگی تمام وجودمو گرفته ...     این چند روزه اصلا هیچی به ذهنم نمیمود تا بنویسم مثل یه پلاستیک توی هوا شدم یعنی هیچ انگیزه ای برام نمونده فقط میخوام رها شم رها از همه چیز ....     هعی توی این حال نوشتن خیلی سخته ...خیلی سخته از چیزایی که دوست داری دل بکنی - تا حالا فکر کردین که دلتنگی میتونه شامل چه چیز هایی بشه ؟خدایا کاری نکن دلتنگ چیزی بشیم که تا اخر عمر توی حسرتش بمونیم - قدر چیزهای خیلی کوچیکو بدونید واقعا همین چیزا یه روزی میتونه آرزومون باشه ...چند روز بود نتونستم چیزی بنویسم - انگیزه ای واسه نوشتن نداشتم تا این که نظرات شما رو دیدم نمیدونم چی بگم همیشه حال ادمو خوب میکنین.دیروز و پریروز یکی از بهترین روز های عمرم بود - حتما یه این سوال تو ذهنتون میاد که چرا ؟؟؟بخدا خودمم نمیدونم ولی خیلی خوشحال بودم با هر اهنگی میساختم واقعا چه حال خوبی - امیدوارم با خوندن این موضوع درصدی از حال خوبمم به شما منتقل بشه واقعا هر باری که اهنگ شهر بارونی سیامک عباسی رو گوش میدم کلا از خود بیخود میشم چقدر خوبه که ادم با هر چیزی خوشحال باشه - میشه جلوی دلتنگی رو گرفت فقط باید فکرش رو نکنین - اخه یه چیزایی رو نمیشه تغییر داد نباید ذهن رو درگیر اونا کنیم خدایا ممنونم که همیشه هوامو داری میدونم که توی این دلتنگی ها هم هوامو داری ...امیدوارم هیچوقت دلتنگ نبینمنتون همیشه خوشحال باشین از ته دل شاد باشید.دلتنگی خیلی قشنگه اگه یک  ماه از کسایی که دورت بودن دور باشی میفهمی که دلتنگی هم یکی از بهترین حس هاست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۱۲:۴۵
ehsas nevis
این پست ثبت نشده بود دارم دوباره مینویسم :چند روزه حس تنهایی اومده سراغ من ، حسی همراه با نا امیدی و ترس از آینده - امروز حالم زیاد خوب نبود مریض شده بودم - حالا ایننارو باهم جمع کنین ببینین من چجوری بودم امروزامروز توی همین حال هوا بودم که متوجه هوای پاییزی شدم ، هوایی همراه با باد های وحشتناک بعد یهو بارون اومد واااااییییییی چه هوایی بود کلا تمام غم هام از بین رفت - خدایا ممنون واسه این همه لطفی که به من داری !!!امشب داشتم دیوونه میشدم تا این که اولین نظر توی وبلاگ رو دیدم - یکم حالم بهتر شد ، یه حسی بهم داد که حداقل یه نفر این وبلاگو دید امشب اصلا صحبت کردنم نمیاد خودتون ببخشین - ممنون واسه همه لطفتون
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۲
ehsas nevis