احساس نویسی

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا دست بقیه رو بگیر ، اونا بیشتر از من کمک میخوان ...

خدایا متشکرم ...

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ فروردين ۹۵، ۱۱:۴۲ - دخترک
    ممنونم

۴۵ مطلب با موضوع «احساس های نوشته شده» ثبت شده است

سلام ... ببخشید بعضی وقتا نمیتونم اونجوری که شایسته شماست ، کلمات رو کنار هم دیگه بچینم ...فردا روزیه که وقتی به پشتت نگاه میکنی میفهمی که نصف بهترین فصل سال گذشته ...قبل از این نوشته یه پست نوشته بودم که غمگین بود - کلا پاکش کردم ...چرا حال خودم بده شمارو درگیرش کنم ؟؟؟بیاین با هم بخندیم !!!بیاین اینبار به دردهامون بخندیم - ببنینیم که چقدر کوچیک و نابود میشن ...  یبار امتحان کنید لطفا ( زیاد موارد رو جدی نگیرین فقط جنبه طنز داره )بیاین با هم بخندیم به اون کسی که 4 سال منو نفهمید !!!  بیاین باهم بخندیم به روز هایی که دوستش داشتم ولی دوسم نداشت !!!بیاین باهم بخندیم به کسی که لیاقت منو نداشت !!!  بیاین بخندیم به کسی که حالا بدونه من تنهاست ...بیاین بخندیم به کسی که خوشبختی رو فقط توی اسکناس های توی جیبش میدید ...بیاین بخندیم به کسی که روز تولدش رو بدترین روز عمرش میدونه ...بیاین بخندیم به همه کسایی که مارو مسخره میکنن ...بیاین بخنیدم به کسایی که مارو قبول ندارن ولی دوستمون دارن !!!بیاین توی بدترین لحظه زندگیتون بخندین !!!بیاین بخندین به اون روزی که دارین خودکشی میکنین و کسی دورتون نیست !!!بیاین بخندین به دانشجویی که از صبح تا شب باید درس بخونه یعدش میاد خونه و تازه باید ظرف بشوره !!!بیاین بخندیم به جوونی که بجای سرچ کردن و یاد گرفتن غذا ، داره توی اینترنت از احساسش مینویسه !!!بیاین بخندیم به مردی که خونرو جارو میکنه !!!بیاین بخندیم به روزای امتحان که تا صبح خواب نداشتیم و فقط میخوندیم ...بیاین بخندیم به کنکور که فکر میکنه شاخه !!! ولی خودش میدونه که هیچی نیست !!!بیاین بخندیم به دانشگاه آزاد که اسلامیه !!!بیاین بخندیم به گلوله برفی که از دور میاد و میخوره بهتون ...بیاین بخندیم به آدم برفی هایی که اصلا خوب در نمیان ....بیاین بخنیدن به سه نقطه هایی که اصلا نمیدونم چرا میزارم !!!بیاین بخندین به همین پست !!!  که اصلا نویسندشم نمیدونه داره چی میگه ...بیاین بخندیم به پستی که تکلیفش معلوم نیست که میخواد پاک بشه یا نه !!!بیاین بخندیم به پاییز که فکر میکنه تنهاست ...یه لبخند گنده بزنید - خواهش میکنم فقط یه خنده گنده به مشکلاتتون بزنین !!!بشینین و ببینین که چقدر از اندازشون کم میشه ...بیاین بشینیم و بخندیم به تمام درد های دنیا که کلا مسخره ان ...زندگی همین لبخندی هست که میزنین !!!همین لحظه - همین موقع که دارین این پست رو میخونین ...زندگی کنین ...  نه واسه دیگران ،  بلکه فقط واسه خودتون ...یا مهدی ...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۹
ehsas nevis
اول این که روز دانش آموز رو تبریک میگم - بهترین دوران هر کسی میتونه باشه ...و یه تبریکم بگیم به اقای علیرضا آذر ( شاعر  ) که امروز تولدش هست.یه تشکر هم بکنم از همتون که با نظر های قشنگتون منو شرمنده میکنین ...این 4 روز به اندازه 40 روز واسه من گذشت ...20 درصد تغییر کردم و خیلی چیزای جدید رو فهمیدم !!!اولین چیزی که فهمیدم این بود که خواب هایی که میبنم راسته !!!دو روز پیش خواب دیده بودم که یکی از فامیلامون از سربازی میاد !!!بعد از این که خوابم تموم شد متوجه پیام های از دست رفته توی گوشیم شدم - زنگ زدم و متوجه شدم که همه اونجا هستن !!! نکته جالبش اینه که اونی که از سربازی اومده بود هم همون موقع ای که من خواب دیده بودم اونجا اومده بود ...توی خواب من اونجا بودم - و کسایی که اون دور نشسته بودن رو دیدم و دقیقا مکانشونو از مامانم پرسیدم - درست بود ...یعنی من اونجا بودم ولی کسی منو نمیدید ...این خواب های من کمکم داره ترسناک تر میشه !!!دومین کاری که توی این چند روز کردم این بود که دارم کتاب میخونم اونم نه هر کتابی " رمان " اولین رمان زندگیم 900 صفحه هست !!!حالا موضوع رمان درباره یه نفریه که خواب زیاد میبینه و اکثرشون واقعی در میاد !!!   همه اینا تصادفیه اصلا من نمیدونستم موضوع رمان چیه همینجوری رفتم توی کتابخونه دانشگاه و برداشتم و خوندم ...حالا اون کتاب رو میخونم انگار دارم بعضی جاهای زندگیم رو میخونم ...سومین کاری که کردم این بود که رفتم یه جا برای اموزش - میخوام ایندمو هر جوری که شده تضمین کنم - دم همه استاد های خوش فکر گرم که هوای دانشجو های خوبشونو دارن - یه تشکر میکنم از استاد عزیزم که بهم معرفی کرد و منم رفتم.فردا روز تولد مهم ترین فرد توی زندگیه منه ...تا حالا جرائت زنگ زدن بهش رو نداشتم - بعد از این هم ندارم ...خدایا من چرا انقدر کم رو بی اعتماد به نفسم ؟؟؟حتما میپرسین چرا بهش نمیگم ؟؟؟ههه ...  همه چیز اونطوری که از پشت ویترین میبنین نیست.با بعضی ها نمیشه از عشق گفت ...  یعنی این مفهوم توشون تعریف نشده است ...خوب زنگ بزنم بهش چی بگم ؟؟؟   4 سال جرائت گفتنش رو نداشتم -  یعنی 4 سال تو حسرت یه سلام موندم - شاید الان دیر شده باشه ...کاش میفهمید ... کاش میفهمید که هر روز با یادش زندگی میکنم !!!کاش 10 درصد اونم همین حس رو داشت ...هر سال روز تولدش ذره ذره از جونم کم میشه تا تولدش تموم میشه و من هیچ کاری نکردم !!!فکر کردن بهش آزارم میده ...هعی ...خدایا ممنونم -  یه درخواستی داشتم : به همه عاشقا کمک کن که به عشقشون برسن ( به جز من ) - خدایا کمک کن دل هیچ کسی نشکنه  - چون دل های ما خیلی کوچیکه ...  خدایا خیلی خیلی دوست دارم ...یه دنیا باهاتون حرف دارم یه دنیا ...کاش میشد از یه صفحه بیشتر مینوشتم - فردا هم نیستم ...یه شعر مینویسم همین :من عادت ندارم تحمل کنمتو چشم غریبه گرفتار شییه جا غیر از این قلب خوابت برهتو قلبه یکی دیگه بیدار شینمیتونم این خالیو پُر کنمنمیتونم از چشم تو بگذرمتو از فصل ِ پاییز زیباتریمن از فصل پاییز تنهاترمیا مهدی ...پی نوشت :علیرضا آذر با اثر اثر انگشت میتونین دانلود کنین و لذت ببرین ...لینک دانلود : http://www.myganja2music.com/731698/alireza-azar-asar-angosht-ft-milad-babaei/
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۲
ehsas nevis
سلام ...امروز 31 اوکتبر جشن هالوینه که کلا توی ایران تعریف نشده - البته بعضی جاها به صورت ...  ولش کن ...یه چند روز نیستم و شاید نتونم پست بزارم ...خوب بیخیال خودتون چطورین ؟؟؟5 روز دیگه تولد یکی از بهترین دوست هام هست - خودش نمیدونه بهترینه ولی بهترینه !!!بعضی چیزا هست که گفتنشون سخته...  یعنی کلماتی که توی ذهنتون هست نمیتونه حستون رو به طرف مقابل بیان کنه ...کاش میشد احساس رو توی کلمات جا داد - البته میشه با مطالعه و رفتار شناسی این مقدار رو افزایش داد ولی ...   هیچوقت 100% نیست.یکی از مشکلاتی که من توی زندگی دارم اینه که نمیتونم جمله درست رو از روی عقل انتخاب کنم - یعنی چی ...مثلا استاد از من سوال میکنه - در آن واحد 6 تا جواب میاد توی ذهنم :1- جواب همراه با مهربانی و تملق2- جواب همراه با مهربانی 3- جواب عادی 4- جواب همراه با شوخی !!!5- جواب همراه با حرف های تنه دار !!!6- جواب بد اینا توی نیم ثانیه اول شکل میگیره !!!حالا تصور کنید به یکی میخواین ابراز علاقه کنین - یعنی عاشقشین توجه کنین توی موارد بالا عشق نیست. چیزی که مسلمه اینه که من توی ثانیه اول هنگم - باید برم صفحه بعد و بگردم که چه جمله ای مناسبه ...حالا این که خوبه کلمه درست استفاده بشه ...   بعضی مواقع باید زیر یک ثانیه از عشق بگم ، که رندوم از 6 تای بالا استفاده میکنم ...مثل آب رو اتیشه ...یعنی این اساس کار ادم های پر حرفه - گزینه انقدر زیاده روی میزه که یه اشتباه باعث خراب شدن همه چیز میشه !!!من خودم به یه جمله ای رسیدم که : " آدم های پر حرف ضریب اشتباهشون زیاده " نه این که حرف زدن بلد نیستنا !!!  نه !!!گزینه زیاده روی میز ...   الان یاد گرفتم که کم حرف بزنم ...  دوستام این پست رو میبینن میگن : اره چقدرم کم حرف میزنی ...یعنی اون اولش اگه فاز حرف زدن بگیری ...   مشروط شدن رو شاخشه الان یه استراتیژی جدید رو دارم جلو میبرم - جواب دادن شماره 2 به همه آدم ها - حذف کردن شماره های 1 ، 5 و6با این استراتیژی خیلی خوب به نظر میرسی - حالا یه مشکل دیگه ...   توی جامعه با ادم های خوب ، خوب رفتار نمیکنن !!!پس پنج رو نگه میدارم. لازم میشه - برای درست صحبت کردن باید از سرعت کلمات کم کنیم و به مفهومشون اضافه کنیم.این تند حرف زدن همه بر میگرده به دوران ابتدایی من - همه درسارو شفاهی امتحان میگرفتن - بعد اگه تند جواب نمیدادی ...  یعنی خوب یاد نگرفتی ...موقع عصابنیت من بعضی چیزایی رو که نباید بگم رو میگم - 2 سال تازه یاد گرفتمکه بعد عصبانیت 3 ثانیه فکر کنم ، نفس عمیق بکشم بعد جواب بدم.انقدر اتفاق میوفته که اگه بخوایم واسه هر کار کوچیکی عصبانی بشیم ...   هنجرمون درد میگیره یه توصیه به اونایی که پر حرفن : کلمات ارزش زیادی دارن یه کلمه میتونه جون ملیون ها نفر رو بگیره ( بمب هسته ای )برعکس یه کلمه میتونه جونه ملیون ها نفر رو نجات بده ( بمب هسته ای )ممنون از نگاه های قشنگتون ...  واقعا لطف دارین به من خیلی خیلی ...توی ادامه مطلب میخوام کلماتی رو که به آدم انگیزه میده رو قرار بدم.موفق باشین ...
۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۶
ehsas nevis
سلام ... امروز 8 ابان روز نوجوون هست.دورانی که اصلا نمیدونم چجوری گذشت انقدر دوران عالی و خوبی بود که اصلا گذرشو حس نکردم.من این روز رو به همه نوجوون های عزیز تبریک میگم. امیدوارم همیشه توی زندگیشون این حس حالشونو حفظ کنن.امروز روز دربی هم هست دربی 81 بین استقلال و پرسپولیس دربی که با بقیه دربی ها یه فرق بزرگ داره و اونم مرحوم هادی نوروزیه ...یه جای دیدم که نوشته بود 24=4*6 - حالا خارج از بحث فوتبال امیدوارم اتفاقی نیوفته که بازی به حاشیه بره ...اینم بگم که من خیلی فوتبالیم ولی زیاد حرف نمیزنم چون توی این چند روز انقدر بحث کردین که دیگه منم بیام از فوتبال بگم دیگه فکر کنم خوب نباشه.حس که امروز دارم حس عادیه روبه عالیه ...امروز نمیخوام چیزی جدیدی بگم.اول میخوام سه تا ارزوی لحظه ایم رو بنویسم :1- میخوام همین الان با هواپیما پرواز کنم با اهنگ سیامک عباسی - من راهیم 2- توی جنگل با تفنگ واقعی ( ترجیحا M4 ) جنگ کنم. جنگ هم تیمی باشه. 3- دوست دارم روی برف سرسره بازی کنم. اهنگم هرچی شد فقط بخونه ...یه چیزی هم اینجا بگم - اون خوابی که نوشتم 1/10 اون چیزی که دیدم نبود - اونو اگه نوشته بودم وحشتش زیاد بود - سعی کردم تمام پیشنهاد های دوستان رو انجام بدم - خدا بالا رو دور کنه ...یه تشکر هم بکنم از شما ها که به دل نوشته های بی مقدار من رنگ محبت میدین .عجب جمله ای گفتم ...بعید بود از من - اینجا نوشتم خیلی حالم خوب شد.من که حرف ندارم بیاین دعا کنیم 4 تا الان میگم من استقلالیم - نه نیستم - 7 تا دعا میکنیم :1- خدایا امید رو توی جامعه ما زنده کن ...2- خدایا درد هارو از جامعه ما بگیر ...3- خدایا این حال خوب رو از ما نگیر و به همه منتقلش کن ...4- خدایا درکی به ما عطا کن که بتونیم این دنیا رو بفهمیم. با عشق زندگی کنیم نه نفرت ...5- خدیا ممنون به خاطر این همه مهربونی - خدایا کمکمون کن که بتونیم بندگیتو بکنیم.6- خدایا پرسپولیس امروز ببره ...7- خدایا فرج اقا امام زمان را نزدیک بگردان ...نمیدونم چرا مثل همیشه قشنگ در نیومد ممنون از نگاه قشنگتون و لطفی که به من دارین.موفق باشین یا مهدی ...
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۴
ehsas nevis
همیشه با تاریخ مشکل داشتم یعنی هر درسی رو میتونم تحمل کنم به جز تاریخ - همه از ریاضی شاید بدشون بیاد ولی من از بچگی عاشق ریاضی بودم یه نظر من اعداد خیلی شگفت انگیزن ولی تاریخ یه چیز شبیه به هم و حوصله سربریه ...به نظر من تاریخ 2 قسمت داره :1- قسمت موفقیت کشورمون 2- قسمت شکست کشورمون قطعا از دومیش کسی خوشش نمیاد - ولی از اولیش هممون خوشحال میشدیم که کشورمون عالی بوود ...ولی چند شد سال ها بعدش یه پادشاه بی کفایت میومد و همه چیز رو نابود میکرد - این به نظر من مسخره است.توی تاریخمون خیلی از آدما اومدن و رفتن خیلی تمدن و فرهنگ از خودشون به جا گذاشتن خیلی ها هم چیزا رو با خودشون از بین بردن ...کورش هم از اون آدم های بزرگی بود که هیچوقت قدرشو ندونستیم - یعنی جامعه ما یجوری هست که اگه از آدم های بزرگ بد بگی یعنی خیلی روشنفکری ...دیروز توی یکی از این گروه های تلگرامی که گروه فوتبالی بود یکی یه پستی گذاشته بود. درباره تصویر امام حسین توی فرانسه که توی سه سطر متن اومده بود که امام حسین به ایرانیا توهین کرده بود !!!   خوب در جواب این ادما چی میشه گفت ؟یعنی طرف داره خیلی راحت یه متنی رو کپی میکنه و تمام اعتقاد ، دین و... یه عده رو زیر سوال میبره ...میخواین چی رو ثابت کنین ؟؟؟  تورو خدا هر متنی رو کپی نکنین ...   این برنامه های پیام رسان دارن به چیزی ضربه میزنن که توی چند هزار سال دست نخورده مونده ...حالا فیلم ها عکس ها و کاریکاتور ها بماند ...امروز روز کورش بزرگ هست برین توی این شبکه های اجتماعی ببینین از یه جاهایی متن و عکس میارن و چهره کوروش رو بد نشون میدن که بگن ما متفاوت فکر میکنیم - بخدا این متن ها هیچکسو بزرگ یا کوچیک نمیکنه فقط داریم به فرهنگ خودمون ضربه میزنیم - چرا دارن از ادم هایی که ما بهشون تعصب داریم حرف میزنن ؟؟؟طرف میاد ثابت کنه که کوروش ادم بزرگی نبود الکی بزرگش کردن - خوب که چی ... میخوای بگی کشورت کوچیکتر از اون چیزی هست که داریم میگیم ؟؟؟مثل این میمونه که پسرم توی دانشگاه قبول بشه بعد من بیایم بگم که پسر فلانی کلاس نرفته اگه رفته بود از پسر من بهتر میشد !!!  هیچ کسی این کارو میکنه ؟؟؟خیلی راحت توهین میکنیم - خیلی راحت تحقیر میکنیم - خیلی راحت فراموش میکنیم ...کافیه برین یه سرچی بکنین و ببینین کوروش کی بود - چیکار کرد ...فقط داریم هدف میگیرم که طرف مقابلمونو خورد کنیم - که چی بشه ؟؟؟هعی ...   - همیشه باید سوکوت کنیم - صدای ما که به جایی نمیرسه ...یه جمله از کوروش :آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .من این روزو به همه تبریک میگم ...خدا اون روز رو برسونه که طرز فکرمون به کورش نزدیک بشه ...موفق باشین یا مهدی ...
۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۵
ehsas nevis
توی گفتنش هم دو دل بودم که بگم یا نگم ...من ساعت 5 تا 7 یه خوابی دیدم که ...بیخیال الان همه فکر میکنن من دیونه شدم ...ولی یه جاهایش رو واستون تعریف میکنم - خواب دیده بودم که 16 سال رفته بودم جلو ...زن داشتم 3 تا بچه داشتم !!!اسم یکی فرناز بود - یکی فرجام - یکی فولاد ...خواب خیلی وحشتناکی بود ... دنیا داشت نابود میشد مثل فیلم های آخر زمان بود ...واااااااییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی   ...این چه خوابی بود ...من بعضی مواقع یه خواب هایی میبینم - یبار خواب دیده بودم که رفته بودم خونه یکی ...اون طرف رو اصلا نمیشناختم ...بعد خواب داستان رو براش تعریف کردم داشت شاخ در میاورد تمام جزئیات خونشون رو درست گفته بودم ...فقط دعا کنین که این خوابی که دیدم اشتباه باشه - یا خدا اون چی بود دیگه ...   همه داشتن همدیگرو میکشتن ...ترس همجارو گرفته بود ...   همه داشتن فرار میکردن نمیدونم از چی ...   دست همه هم یه شمشیر بزرگ وپهن بود که داشتن همو میکشتن ...اینجاش ترس نداشت - بعد از دیدن این صحنه ها توی خواب از خواب پریدم بعد دیدم یکی جلوم وایساده بقیه نبیبنش ...بهم گفت تو چیز هایی رو دیدی که نباید میدی بعد اومد نزدیک و بهم گفت تو نمیتونی حرفی بزنی ...   بعد جونمو راحت گرفت ووواز خواب پریدم ...این چه خوابی بود ...خدیا یعنی تو اخر زمان دنیا اینجوری میشه ؟   من طرف کی بودم ؟؟؟خدایا کمکمون کن ...یا مهدی ...پی نوشت : من متن هایی رو که مینویسم اصلا نمیخونم ببخشید که یکم بهم ریخته میشه ممنون از نگاه های مهربونتون تمام چیزایی رو که دیدم توی گوگل درایو نوشتم ...تا یادم نره ...
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۶:۵۲
ehsas nevis
چند روز نبودم - نتونستم به پیام های قشنگتون جواب بدم ببخشید ...این دانشگاه هم که فقط به جز وقت گرفتن هیچی واسه ادم نداره - میریم دانشگاه انگیزه پیدا کنیم بدتر از انگیزه ادم کم میشه ...چی بگم ؟؟؟بخدا دیگه خسته شدم ...خسته از نشون دادن خوب بودن همه چیز - وقتی خوب نیست ...   تو نظرات داشتیم که با این سن کمت خیلی درک خوبی داری ...نمیدونم چطور تشکر کنم ...ولی همیشه همه چیز اونطوری که فکر میکنین نیست ...من 19 سال از خدا عمر گفتم - حدود 2 سال دارم با بدترین فکر ها زندگی میکنم - بهش میگن زندگی ...این بده ...   یعنی فاجعه است . که یه جون 19 ساله هیچ انگیزه ای نداره ...از آیندش میترسه ...   با مدرک لیسانس !!! مدرکی که بیست سال واسش زحمت کشید ...فقط دارن مخ مارو کار میگیرن که برین درس بخونین !!!همه چیز ما شده کنکور ...   میدونین یک سال تمام 12 ساعت روزی بخونی یعنی چی؟میدونین انقدر درس بخونی تا گریت در بیاد یعنی چی ؟میدونین بالاترین معدل باشی ولی هیچی نباشی یعنی چی؟میدونین خانوده آدم ادمو قبول نداشته باشه یعنی چی؟میدونین بهترین سال های عمرتو مشغول درس خوندن باشی یعنی چی؟ ( کارایی که دوست داشتی رو انجام ندی )بیخیال ...هر وقت دست هامو باز میکنم خالیه ...حس بدیه ...همش دارم از خوشی میگم - میدونین چرا ؟؟؟چون کسی خوشحال نیست ...   این از پوچ بودن خودمم بدتره ...هرکسیو میبنی به اندازه یک سال حرف داره ...همه دارن درد میکشن ...   دیدن اینا 100 برابر بیشتر به من اسیب میزنه ...این درد ها به من حس ترس داده ...ترس از خودکشی جونایی که هیچ گناهی ندارن ...خدایا ... همش دارم از خوشی مینویسم - این دفعه دوست دارم از دختری بنویسم که پارسال خودکشی کرد ...هم سن خودمون بود ...   زندگی داشت ...   خانواده داشت ... ولی نتونست دردشو تحمل کنه ...اینجور موارد به وفور پیدا میشه ...میدونین چرا ...   همش سر رفتاری هست که با ما جونا میشه ...کاش یکی ام بود مارو میفهمید ...کاش خمونجور کوچیک میموندیم ..هعی ...بعضی چیزا درد میشه ...   ولی من همیشه توی بدترین شرایط میخندم - نمیدونم چرا ولی یه دوست روانشناس داشتم که میگفت هر کسی در مقابل سختی یه واکنش میده واسه شما خنده هست.حتما میگین اه خوش بحالت ...  این بده که ادم موقع مراسم ختم پدر دوستش خندش بگیره ...یاد علی مسعودی افتادم که همه داشتن موقع اجراش ریز ریز میشدن ...ولی هیچکس نگفت که این چقدر سختی کشید ...داشت درد های خودشو یه جوری میگفت که من مخاطب بخندم ...هعی ...من سنم کمه !!!یه آدم 19 ساله که قد یه دنیا حرف داره - یه جونی که داره روز به روز نابودتر میشه ...بعضی وقتا باید چای رو تلخ بخوریم اینجوری قدر شیرین بودنش رو میفهمیم.انقدر موضوع زیاد بود که کیفیت این پست اومد پایین ...ببخشید که احساس امروزم درد داشت.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ehsas nevis
روز عاشورا تموم شد ...قشنگترین روز توی روستامون تموم شد ...یه حس خوبی داشتم - فهمیدم که هوای بیرون هوایی که من دوست دارم ...یعنی من دیگه از خدا چی بخوام ؟؟؟   دوساعت با دوستم بیرون نشستم و از این هوای فوق العاده لذت بردم - وای مگه از این عالی تر میشه ؟هوایی که من دوست دارم هوای پاییزی همراه با باد ملایم که سرد نباشه فقط باد بخوره تو صورت و مو هامو تکون بده ...یعنی همتون دیونه این هوا میشین - الکی نگین بارون خوبه !!!وای دیونه این هوام - بعدشم اخرش توی بهترین جایی که دوست داشتم خوابیدم - توی کمد !!!10 تا تشک گذاشتم زیرم یه پتوی سنگین با یه بالش - وااااااایییییییییییییییییییییی ...چند وقت بود اینجوری نخوابیده بودم - امروز هم دانشگاه داشتم - دانشگاه...  برو بابا ... اینم بگم که من درسم خوبه یعنی خیلی خوب - البته اینو بقیه میگن ...   به نظر من درس خوندن خیلی آسونه ...بگذریم ...دیروز از ساعت 9:30 تا 11 شب داشتیم عزاداری میکردیم - چقدر این رسم های قدیمی قشنگ هستند.واسه هموتن دعا کردم - واسه شفای بیمارا - از خدا خواستم که هیچ کس توی این دنیا ناامید نشه - حضرت علی یه حدیث فوق العاده داره که میگه "بالاترین گناه نا امیدیست".خدایا هیچکی رو ناامید نکن که از روز تا شب از آرزوهاش بگه - خدایا قشنگی های دنیاتو به بقیه هم نشون بده ...خدایا یه درکی بهمون بده که به داشتن چیز های بی ارزش نگیم آرامش ...خدایا ...   هیچوقت درد و رنج کسایی رو که دوست داریم نبینیم ...ممنونم - دیشب بهم نشون دادی که هنوزم میشه با چیز های ساده خوشحال ترین آدم روی زمین بود.میدونم بعضی اوقات کار اشتباه انجام میدم ولی تو ...  خدایا عاشقتم - یاد این شعر افتادم : ( همیشه یکی هست - میثم ابراهیمی )یکی همیشه هست  که عاشق منه / نگام که میکنه پلک نمیزنهتنهاست خودش ولی تنهام نمیزاره / دریا که چیزی نیست عجب دلی دارهبا گریه هام میاد غم ها مو حل کنه / نزدیک میشه تا منو بغل کنهاز آسمون شهر خیلی پایین تره / درو که وا کنم خــــــدا پشت درهچشمامو بستم از کنارش رد شدم / چشماشو بسته تا نبینه بد شدمهر کاری میکنم ازم نمیگذره / حسی که بین ماست از عشق بیشترهبازم ممنون از همتون - موفق باشین
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۶:۲۷
ehsas nevis
دلم گرفته ... شما هم شاید همین حس رو داشته باشین - احتمال زیاد واسه عاشوراست ...فردا یکی از قشنگترین روز های من توی امسال هست.نمیدونم چی بگم ...   ولی دلم نیومد امشب چیزی ننویسم.میخوام یکم از خودم بگم ...خیلی ها اسممم رو پرسیدن - من توی شروع این وبسات نمیخواستم از خودم چیزی بگم. بعد فهمیدم که نوشتن حداقل ها مشکلی نداره ...من اسمم مرتضی است - متولد 1375 ساکن شمال کشور ...هدف اصلی من توی این وبلاگ فکر کنم مشخص باشه ولی اگه بخواین بدونین ، من دوست دارم توی این وبلاگ تفکرات خودمو بنویسم.من از 14 سالگی وب نویسی میکردم و به زبان های تخت وب هم اشنایی دارم.ادم پر حرف هستم و به موقعش کم حرف - خیلی خیال پردازی میکنم یعنی شده که 3 ساعت دور خونه قدم میزنم و فکر میکنم.از دورویی متنفرم - یعنی هر چیزی رو میتونم تحمل کنم الا دورویی ...با هیچ ادعایی اومدم و دارم وب نویسی میکنم - بعضیا میگن عالی مینویسی و تعریف میکنن ، ممنون از شما فقط لطف دارین به من.زیاد از حد حساسم روی رفتار دیگران - یعنی ممکنه کوچکترین حرف هر کسی روی من تاثیر بزاره - یا از کوچکترین حرف دیگران ناراحت بشم.نمیتونم به هرچیزی نه بگم - ولی خیلی مستقیم حرف میزنم.دیر ناراحت میشم یعنی چیزایی که واسه بقیه خیلی مهمه واسه من اصلا معنی نداره ...اعتماد به نفسم در حد جلبکه - سر همین اعتماد به نفس پایین خیلی ضریه خوردم.چرا احساس نویس تنها ...   پاکش کردم.درباره همه چیز بعدا صحبت میکنم.خیلی فرصت روبه روم بود ولی کسی پشتم نبود... - ولی ممنونم ازشون چون دوسم دارن عاشق نقاشی هستم ولی هیچوقت نتونسم ادامش بدم ...اگه بخواین رفتارمو جمع کنین - کلا آدم ساده اییم.نمیدونم ولی چیزایی که برای بقیه یه شکل واسه من یه شکل دیگست - چیزایی که واسه من جالبه ، بقیه اصلا بهش توجه نمیکنن.هیچوقت به چیزی که میخواستم نرسیدم - اینم تقصیر خودمه باید تلاشمو بیشتر میکردم.خیلی فانتزی فکر میکنم - فکر های بد و خوب همیشه توی ذهنم هست.خیلی  از آینده میترسم ...از خدا هم هیچی نمیخوام ...   چون اونایی که میخواستم یا از بین رفته یا خدا بهم داده ...هیچی نمونده - ولی الان یه چیزی میخوام یکی از نزدیک ترین فامیلامون چشم درد و دندون درد داره - خدایا کمکش کن فردا اذیت نشه خیلی دلم براش میسوزه ...خیلی درد توی سینم مونده ولی هیچوقت داد نزدم - هیچ وقت زیاد نخواستم - هیچوقت نخواستم که بد باشم.19 سال اینجوری زندگی کردم میدونین چی بدست آوردم ...   هیچی ...بازم همینجور میمونم - چون دوست ندارم واسه پیشرفت ، خودمو فراموش کنم.یجوری حرف زدم که خوب به نظر برسم ...ببخشید که اینجوری شد - اخه به منم حق بدین ...   بلد نیستم از خودم تعریف کنم.در کل ممنون از شما ...شمایی که متن های بی سرو ته منو میخونین و بهش نظر میدین - و تعریف میکنین ازش - من اخرین باری که انشاء نوشتم معلممون پاین ترین نمره تمام انشاء هارو بهم داد.ترجیح میدادم خودم انشاء ننویسم. حالا اینجا بهم میگن خوب مینویسی !!!هعی ...ممنون از لطفی که به من دارین - واقعا ممنونممنون از تک تکتون - واقعا خیلی به من لطف دارین - شاید یه چند روزی نتونم بیام.   ولی بالا خره میام - فردا واسه همتون دعا میکنم اگه دعای من قبول بشه ...شما هم دعا کنین - نه برای من - برای شفای همه بیمارا ...خیلی دوستون دارم ...موفق باشین ...
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۹
ehsas nevis
امروز اولین روز آبان هست - مهر هم تموم شد ...ممنون از شما که انقدر لطف دارین به این وبلاگ - واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم ...دیروز یکی از بهترین روز های من بود - یعنی شرکت توی مراسم دیشب یه حسی رو بهم منتقل کرد که انتظارشو توی محرم داشتم.امیدوارم عزاداری همتون مقبول درگاه حق باشه ...احساس میکنم توی پست قبلی یکم زیاده روی کردم - چون دیشب کسایی رو دیدم که احساس میکنم دلاشون پاک شده بود ...واقعا نمیدونم چی بگم !!!    خدایا شکرت ...   انگار حرف های پست قبلیمو شنیدی - خدایا ممنونم که بعضی وقتا یه چیزایی به ما نشون میدی که قشنگتر از اون وجود نداره ...دیشب با تمام وجود داشتم محرم رو حس میکردم ...من سعی میکنم درخواست خیلی کم داشته باشم - ولی اینبار میخوام از شما یه درخواستی کنم ...پارسال محرم یکی از اهالی روستامون سرطان داشت. یه بچه کوچیک بود - پدرش گفته بود توی محرم هر کمکی که میخواین بهتون میکنم ...کمک کرد واسه یه کار قشنگی که داشت توی روستامون انجام میشد - پسرش شفا پیدا کرد ...این چیزایی هست که دور اطرافمون زیاد دیده میشه ...دیشب توی مسجد یکی رو دیدم که پارسال خوب بود و با روحیه و عالی - امسال سرطان گرفته بود ...بازم همون روحیه رو داشت - این یکی بزرگ بود و زن و دوتا بچه داشت ...هعی ...با دیدن اون صحنه خیلی بهم ریختم - فقط یه چیزی از خدا خواستم ...خدایا با بقیه کار ندارم ، توی محرم امسال هم انقدر که باید ،  انتظار هاتو برآورده نکردم - خدایا هیچ درخواستی ازت ندارم  ...فقط شفای بیماران لاعلاج رو ازت میخوام - خدایا سخته دیدن کسایی که دوسشون داریم و سال ها توی محرم سینه زدن ، با سر و صورت شیمی درمانی شده ...خدایا من هیچی نمیخوام ...   هیچی...   انقدر قبلا دوستم داشتی و من هیچ کاری نکردم - دیگه ...خدایا سخته کسایی که دور اطرافمون هست رو توی تخت ببنیم - خدایا تو بزرگی ...   مهربونی ...   سال بعدی رو قشنگ تر از امسال کن از هرکسی هم که این متن رو میخونه خواهش میکنم برای شفای تمام مریض ها دعا کنه ...  برای کسایی که محرم پارسال بودن ولی امسال پیشمون نیستن ...فردا عاشوراست ...یکی از قشنگترین روز های عمرم توی روستامون ...خیلی قشنگه ...   یعنی فوق العادست ...دوست ندارم اون روز رو با هیچ چیزی عوض کنم.شاید بعد عاشورا چند روز نتونم بیام ...دلم برای تک تکتون تنگ میشه ...  همتون موفق باشین پی نوشت : ممنون از کسایی که توی نظرات از کار من اشکال میگیرن - خیلی دوست داشتم.ممنون از کسایی که توی نظرات به جمله ی قشنگ پست هام اساره میکنن و کمکم میکنن واسه بهتر نوشتن.اگه میتونین مشکل نگارشی و... هم از پست هام بگیرین . هر نظری دوست دارین بفرستین !!!درمورد متن اهنگ ها هم بگم که توی نظرات بگین که این اهنگ براتون چند درصد قشنگ بود.
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۷:۱۰
ehsas nevis